خلاصه ماشینی:
با نگاه گذرایی که در قسمت پیشین این مقال به اوضاع و شرایط فعلی جهان داشتیم، روشن میشود که شرایط مذکور، حوزه مسئولیتی به وسعت کل گیتی بر ما تحمیل نموده است؛ -که چه بسا توفیقی باشد اجباری!- اکنون به وضوح پیدا است که ابتداییترین لازمه زندگی در جهان معاصر و برای آنکه در این به اصطلاح دهکده پر سر و صدای جهانی فراموش نشویم -تا چه رسد به آنکه در آن جوش و خروش داشته باشیم- این است که به زبان رایج و غالب -که به هر دلیل عمومیتیافته و همگانی شده است- آشنا شویم.
اینجاست که میزان اهمیت فراگیری زبان اقوام و ملل مختلف که مخاطب پیام جهانی اسلاماند مشخص میشود و این امر به عنوان مقدمه لازم برای ادای تکلیف «ابلاغ»، خود نیز ردای تکلیف بر قامت میپوشد؛ علی الخصوص وقتی بحثبر سر زبان غالب و بین المللی در جهان باشد.
گذشته از این، از زاویه دیگری نیز میتوان به ضرورت «زباندانی » نظر افکند و آن مطلوبیت اخذ محاسن امم دیگر است اسلام عزیز طرحی در انداخته که مسلمانان همواره روی در فراز و پای در پیش داشته باشند.
وضع امروز علیرغم آنچه در ضرورت آشنایی با زبانهای دیگر مخصوصا زبان غالب جهان به اصطلاح متمدن امروز، مطرح است -متاسفانه- در عرصه واقع با صحنه متفاوتی مواجه میشویم و آن عدم توجه به این امر مهم در مجامع متولی امور دینی است؛ عدم التفاتی آمیخته با منفی نگری!