خلاصه ماشینی:
"فصل اول دارای سه هدف است:الف)معرفی مفهوم یک منطقه به عنوان یک زیر سیستم؛ب)ارائهی مدل مرکز-حاشیه که از یک سو نشاندهندهی اهمیتی است که ما به نقش مرکز به عنوان پایگاه توسعه قائل هستیم و از سوی دیگر نشاندهندهی روابط متقابل نزدیک بین مرکز و حاشیه است؛ج)توجیه برنامهریزی منطقهای.
کریستالر که در نظریه خود راجع به مکانهای مرکزی اهمیت خطوط طبیعی حمل و نقل را در ایجاد سلسله مراتبی بین شهرها مورد تأکید قرار داده است،سه عامل دیگر را هم که مهمترین آنها حوزهی نفوذی یک کالاست،ذکر میکند.
تصمیم،جهت پایهگذاری چند فعالیت ملی در منطقه ممکن است بهطور مستقیم و یا غیر مستقیم در حل مسائل منطقهای با اهمیت منطقهای کمک کند؛در این چارچوب تغییر بهینهها مطرح است-هر بهینه با معرفی معیارهای جدید،مجددا تعریف شده و مکان فعالیتهای ملی و منطقهای جدید تعیین میشود؛به بیان دیگر تمایل به یافتن مکانهایی خواهد بود که به حل بیش از یک مسئله کمک میکنند.
مرحلهی ناحیهای با محلی،در اصل به شکل برنامهریزی شهری مربوط میشود که هدف مهم آن ایجاد یک محیط فیزیکی برای ساکنان شهر به منظور ارائهی چارچوب لازم برای اقناع نیازهای فرهنگی،اقتصادی،بهداشتی و اجتماعی آنها در محدودهی منابع قابل دسترس است که در ارتباط نزدیک با بنیاد اقتصادی شهر میباشد.
بهطور کلی کتاب تحلیل جامعی از برنامهریزی و نقش آن در سطوح مختلف توسعهای و ارتقای سطح جوامع دارد و به صورت دقیقی به مسئلهی برنامهریزی منطقهای و کارکرد آن پرداخته است؛تا آنجا که به یکی از منابع پایهای این رشته-برنامهریزی توسعه منطقهای-تبدیل شده است."