خلاصه ماشینی:
"امرسن که با نمود خلاقانه و سرشار از شور و عشق و عرفان در شعر فارسی روبهرو شده بود،به حدی تحت تاثیر این ویژگی منحصر به فرد قرار گرفت که نه تنها در آشنا کردن همفکران خود با این منبع زیبایی و هنر از هیچ تلاشی فروگذار نکرد،بلکه کوششی بدیع در عرصهی افکار عرفانی در قالب شعر،برخلاف سنت ادبی غرب کرد.
هرچند این عاملها برای گرایش به هر پدیده و فهم آن کافی به نظر میرسد،اما وجود سنتهای فرهنگی و ادبی متفاوت جامعهی شرق و غرب و نابرگردانی ظرافت و نکتههای شعر فارسی که از قضا رسیدن به مقصد آن،در گرو آشنایی با همین نکتههاست،نویسندگانی چون امرسن را مجبور میکرد به تلاشی خستگیناپذیر در فهم درست و شناساندن آن به نویسندگان دیگر دست زنند.
زمانی که ابیات فارسی با آن ظرفیت نامحدود در زمینهی خردورزی،عشق،آزادگی،عرفان و فلسه خوشباشی و شادخواری،آن هم در کمال آراستگی به زیبایی به آمریکا رسید،امرسن نیز مانند گوته عمق زیباییهای شعر فارس را با"لطف طبع"درک کرد و نزدیک به هفتصد بیت از اشعار فارسی را برگردان و به معرفی و نقد ادبیات فارسی پرداخت و در پیشگفتار خود در برگردان گلدوین از گلستان ایراد یکنواخت و محدود بودن مضامین ادبیات فارسی را مردود دانست و در نظر نخست،"سخنپردازیهای شرقی باب ذوق و سلیقهی غربیان نیست"میگوید:"زندگی در خاور زمین فاقد پیچیدگیهای اروپایی و آمریکایی است و در نوشتههای آنان یکنواختی خاصی پرده از فقر چشماندازها و شرایط اجتماعی را دربرمیگیرد."