چکیده:
زنان بهعنوان شخصیتهای داستانی همواره در ادبیات حضور داشتهاند،اما تا قبل از نویسندگی آنان،چهرهای که در آثار ادبی از زنان ترسیم شده بود،توسط نویسندگان مرد بوده است.در این آثار کمتر نویسندهء مردی را میتوانیم بیابیم که چهرهء همهجانبهای از زن در آثارش ارائه شده باشد؛این مشکل با نویسندگی زنان تاحدی رفع شده است،زیرا زنان باتوجه به شناخت خود چهرهء همه جانبهتری میتوانند از خود ارائه دهند.در این مقاله به بررسی شخصیتپردازی قهرمان زن در دو رمان سووشون(سیمین دانشور)و شوهر آهوخانم(علیمحمد افغانی) میپردازیم،تا ببینیم در این دو رمان،با توجه به اینکه نویسندهء یکی مرد و دیگری زن است،چه شباهتها و تفاوتهایی در این مسئله هست.
خلاصه ماشینی:
"آهو وقتی تصمیم میگیرد بیتفاوتی را کنار بگذارد که قرار است همسرش برای همیشه او را ترک کند و زری نیز وقتی یوسف را برای همیشه ازدست میدهد شجاع میشود؛یا بین هما و سودابه نیز شباهتهایی هست؛اینکه هردو رقاص هستند،هردو بهعنوان زن دوم،وارد خانهء مردی میشوند و زندگی زن اول را مختل و حقوقش را از او میگیرند.
زری از یک طرف زنی خانهدار است و عاشق همسر و فرزندانش و هرکاری میکند تا آرامش را در خانه حفظ کند،و از طرف دیگر همسرش کارهای او را رد میکند و به او سیلی میزند و میگوید:«در غیابم فقط یک مترسک سر خرمنی!»24زری به فکر فرو میرود«که آیا واقعا ترسو بوده یا ترسو شده؟ و آیا واقعا یوسف مقصر است؟حتی یک آن به این نتیجه رسید که زندگی زناشویی از اساس کار غلطی است.
علیمحمد افغانی،آنجا که آشنایی بیشتری با قهرمان زن خود داشته،بهتر توانستهاست چهرهء واقعی و روحیات او را نشان دهد؛مثلا در مورد آهو و دغدغههای او موفق عمل کرده است،اما از آنجا که این آشنایی نمیتواند همهجانبه و کامل باشد،او هم در آفرینش قهرمانان زن خود نتوانستهاست از یکسو یهنگری در امان باشد؛مثلا در مورد هما،خود نویسنده هم تصمیم نگرفته است که او چه زنی است و هما بین نجیب و وقیحبودن در نوسان است،اما سیمین دانشور چون از تجربههای مشترک زنان نوشته است؛یعنی آنچه که خود احساس کرده یا میتواند احساس کند،چهرهء واقعیتری از زن در رمانش ارائه داده است."