خلاصه ماشینی:
"ما در حدود هفت دهه هنر نوگرا داریم،ولی در طی این سالها تنها چند نفر،به تعداد انگشتان یک دست،به فکر ثبت و نگهداری اطلاعات امروز افتادهاند!چهطور شد سراغ این کار رفتید؟ حقیقتا،خیلی اتفاقی.
هیچ مدلی برای نوشتن این شکل از بیوگرافی وجود داشت؛چون به نظر میرسد،در مصاحبهها هرچه جلوتر میروید،دقت و سرعت در کار تغییر میکند؟ درست است؛هیچ مدلی نبود.
علت چیست؟ میتواند دو علت داشته باشد:یکی اینکه وجه اسنادی (به تصویر صفحه مراجعه شود) این نوشتهها برایم اهمیت دارد؛یعنی اگر هنرمند اطلاعات متأخرش را در اختیارم قرار ندهد یا اصلا دربارهء آن مکالمه نکند،من خیلی نمیتوانم دربارهء بعضی دورهها چیزی را به او تحمیل کنم.
ولی بالاخره با همهء صداقت هم نمیشود خیلی از دلبستگیها را کنار گذاشت؛مثلا،در گردآوریهای حاضر در کتابها برخی از مواقع در معرفی یک جریان یا یک فرد اغراقهایی میشود یا بعضی چیزها از قلم میافتد؟ این اجتنابناپذیر است.
شما فارغ التحصیل رشتهء پژوهش هنر هستید؛تا چه اندازهگذران این دورهء آموزشی را در روند کارتان مؤثر میدانید؟ وقتی دربارهء سیستم دانشگاهی حرف میزنید،دور کیفیت را خط بکشید!مقدار آموختههای من در دورهء کارشناسی ارشد به مراتب کمتر از همان دانش ناچیزی بود که در دورهء کارشناسی به دست آوردم!دربارهء انتخاب رشتهء پژوهش هنر هم صرفا هدفم این بود که میخواستم برای ادامهء کار آموزشی خودم یک مدرک داشته باشم،و الا هیچ انگیزهء دیگری نداشتم.
هیچوقت شده که احساس بدی از این کار داشته باشید؟ نوشتن دستکم برای من خیلی سخت است؛برای اینکه مشکل آن را پیشمیبرم.
گمان میکنید مهمترین انگیزهتان برای کاری که میکنید، چیست؟ با همهء این گلایهها؛این کار تجربهء خوشایندی است."