خلاصه ماشینی:
"آخر من چهطور میتوانم اینقدر بیخرد باشم که چنین جملهء شرمآوری را بر زبان بیاورم!؟به قول خودشان،آخر چه نانی!؟یعنی من و دبیران بیینالهای قبلی مثل حقیقی،اسد اللهی،حتا آقای احصایی- ریاست دورهء قبل-و این جمعیت سیصدنفره تا آن جوانی که با عشق کمک میکرد و آخرین کارها را به دیوار میزد،از این ماجرا نان خوردهایم؟!خود آقای شیوا برای پوسترهایی که طراحی کرده یا عضو هیأت انتخاب و داوری که بوده،آیا یک پاپاسی گرفته؟معتقدم نباید به خاطر مسائل شخصی،اجر زحمات چندین سالهء عدهء قابلتوجهی از طراحان دلسوز را، حتا اگر ایراداتی هم داشته باشند،اینچنین زیر پا گذاشت.
بالاخره انجمن هم دارای شأن و حرمتی است؛چرا به دو جلسهای که شورا برای انتخاب رئیس بیینال(زمان آقای دکتر صادقی) برگزار کرد و در هر دو مراسم هم آقای مثقالی با حد اکثر آرا برگزیده شد،باید بیاعتنایی میشد؟آقای شیوا خود شاهد بود که در آن جلسهء اولی تنها سه رأی آورد و در رأیگیری دوم (زمستان 1386)حتا یک رأی هم نداشت."