خلاصه ماشینی:
"درک مقصود تصویبکنندگان این اساسنامه از عبارات مذکور در مادههای 1 و 2 دشوار نیست؛ اما بعید نیست که، با خواندن این عبارات، سؤالی به ذهن خواننده خطور کند و بپرسد چه تفاوتی میان فرهنگستان زبان و ادب فارسی با دانشکدههای ادبیات و پژوهشکدهها و پژوهشگاههای دیگری که هماکنون به آموزش و تحقیق در زبان و ادب فارسی اشتغال دارند وجود دارد؟ چه باعث شده تا با وجود این مؤسسات باز هم به فرهنگستان نیاز باشد؟ آیا اگر فرهنگستان بخواهد به وظایف خود، چنانکه در اساسنامه آن آمده است، عمل کند، دچار دوبارهکاری نخواهد شد و کارهایی موازی با کار بسیاری از مؤسسات موجود را پیشه نخواهد ساخت؟ راقم این سطور، به اعتبار آنکه از آغاز تا کنون در فرهنگستان عضویت و حضور داشته و در پنج سال گذشته مسئولیت اداره این مؤسسه را بر عهده گرفته، مناسب میداند، با توضیحی در این باب، بکوشد تا نور تازهای بر این صحنه افکند و استنباط خود را از هدف از تأسیس و وظیفه فرهنگستان بیان کند تا شاید، به عنوان تفسیری بر آنچه در اساسنامه آمده، مفید فایدهای باشد.
شک نیست که حفظ ماهیت و کیان زبان فارسی دغدغه همه دوستداران این زبان است و مقصود اصلی همه مؤسسات آموزشی و پژوهشی موجود در کشور که در حوزه زبان و ادب فارسی فعالیت میکنند نیز همین است؛ اما، در این امر نکته ظریفی در کار است که توجه بدان مشکلگشای ما در پاسخ به سؤال اصلی این مقاله تواند بود و آن نکته این است که زبان و خط فارسی وقتی میتواند معنای رسمی به خود بگیرد که مرجع شناختهشدهای برای تثبیت معیارها و به اصطلاح استاندارد کردن امور و جنبههای متغیر و گوناگون آن وجود داشته باشد ــ مرجعی که فصل الخطاب محسوب میشود ــ و زبان را از تشتت ناشی از اختلاف سلیقههای گوناگون حفظ کند."