چکیده:
در باب دوم اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید، نوشته محمدبن منور، در ضمن حکایتی، آمده است:
دیگر روز این مرد را چشم بر دریا افتاد. چیزی عظیم دید. چون نزدیک آمد، کشتی عروس بود.
تاکنون در خصوص معنی و مقصود از «کشتی عروس» تحقیقی انجام نگرفته و نخستین بار آقای دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، مصحح و شارح اسرارالتوحید بر آن درنگ روا داشته و در تعلیقات کتاب آورده است:
کشتی عروس: گویا نوع خاص و ممتاز کشتی بوده است و در فرهنگ ها بدان توجه نشده است. در تاریخ بیهقی آمده است: و امیررضی الله عنه پیوسته اینجا به نشاط و شراب مشغول می بود و روز آدینه دو روز مانده از جمادی الاولی تا به الهم (محلی است) رفت کرانه دریای آبسکون و آنجا خیمه ها و شراعی ها زدند و شراب خوردند و ماهی گرفتند و کشتی های روس دیدند کز هر جای آمد و بگذشت و ممکن نشد که دست کس بدیشان رسیدی، که معلوم است که هر کشتی بکدام فرضه بدارند. (تاریخ بیهقی، 601)
نسخه بدل هایی که از کلمه «کشتی های روس» شادروان استاد فیاض داده است. بدین گونه است: «کذا در N. k: کوشت های عروس. بقیه: کشتی های عروس.» پس به جز نسخه K بقیه نسخه ها «عروس» دارند.
در نزهه القلوب، ذیل «نیم مردان» گوید: جزیره ای است مردم بسیار در آنجا ساکن اند. کشتی ها که از اروس (نسخه بدل ها: ارس، الوس) و گیلان و مازندران می آیند، آنجا می آیند و از آنجا سه فرسنگ است تا استراباد و محصول بسیار از کشتی ها دارد. (نزهه القلوب، چاپ لسترنج، 160)...
خلاصه ماشینی:
"نکته قابل یادآوری این است که در عبارات اسرارالـتوحید و در این بیت هجونامه فردوسی (چهارمقاله عروضی، چاپ قزوینی، 49): چو هفتاد کشتی درو ساخته همه بادبانها برافراخته میانه یکی خوب کشتی عروس برآراسته همچو چشم خروس(2) که در نسخه بدلها غالبا به علت عدم توجه به معنی «کشتی عروس» آن را به صورت «بسان عروس» تغییر دادهاند، «کشتی عروس» برای بیان نوع خوب کشتی است.
نظامی، در وفات مجنون بر روضه لیلی، گوید: نالنده ز روی دردناکی آمد سوی آن عروس خاکی(20) از قید صفت «خاکی» برای «عروس» چنین توان دانست که «عروس غیرخاکی» («کشتی عروس» یا «عروس کشتی») هم بوده؛ خصوصا که در بیت بعد گوید: در حلقه آن حظیره افتاد کشتیش در آب تیره افتاد(21) سعدی شیرازی فرموده: بر عروسان چمن بست صبا هر گهری که به غواصی ابر از دل دریا برخاست(22)_______________________________ 16 ) á برهان قاطع، فرهنگ فرهنگ (باب نخستین، فصل یازدهم)، فرهنگ انجمنآرای ناصری، فرهنگ آنندراج، ذیل همین ماده."