چکیده:
آقای احمد سمیعی، در مقاله ممتعی در نقد تصحیحات قیاسی در دیوان قوامی رازی، که در شماره گذشته نامه فرهنگستان به چاپ رسید، ایرادات مصحح را بر وزن بسیاری از ابیات مردود دانسته و بحق متذکر شده اند که عبارت نص از حیث وزن اشکالی ندارد و تشکیک مصحح وارد نیست. تقریبا تمامی این موارد شامل ابیاتی می شود که یک مصراع آنها بر وزن «مفعول مفاعیل فعولن» و مصراع دیگر بر وزن « مفعول مفاعلن فعولن» است و آقای سمیعی، به حکم «قاعده قلب»، وزن همه آنها را صحیح دانسته اند. امروزه اختلاط این دو وزن در یک قطعه شعر به گوش فارسی زبانان ناخوش می آید و مصحح نیز، درست به همین علت، آن ابیات را مخدوش دانسته و سعی کرده است تا با تغییر عبارت آنها را «تصحیح» کند. از اینجا می توان نتیجه گرفت که لابد زمانی کاربرد قاعده ای به نام «قلب» در شعر فارسی جایز بوده است و امروزه ظاهرا دیگر جایز نیست. اما این قاعده دقیقا چیست و کاربرد آن در کجا جایز است و در کجا جایز نیست و چرا بعضی آن را موزون و بعضی ناموزون می یابند؟ غرض از یادداشت حاضر بررسی همین مساله است ...
خلاصه ماشینی:
"غماز به مطبق به و بدخواه به دوزخ من با تو نشسته روی بر روی نهاده (المعجم، ص124) حال اگر به شیوه خانلری عمل کنیم (خانلری در طبقهبندی وزنها زحافات را بهکلی کنار میگذارد و برای انشعاب اوزان از یکدیگر متوالیا یک یا دو هجا از پایان بلندترین مصراع هر وزن کم میکند و به همین نحو ادامه میدهد تا به وزنهای کوتاه و کوتاهتر دست یابد و به این ترتیب یک «خانواده وزنی» یا، به اصطلاح خود او، یک «سلسله» تشکیل میشود)، اعضای دیگر این خانواده از این قرار خواهد بود: 3)- - U U / - - U U / - - U U / - (مفعول مفاعیل مفاعیل فعل) 4)- - U U / - U - U / - - U U / - (مفعول مفاعلن مفاعیل فعل) این دو وزن منشأ اصلی قالب رباعی است و بیت زیر را، که هر کدام از مصراعهایش بر یکی از دو وزن فوق است، میتوان شاهد آن آورد: این قافله عمر عجب میگذرد دریاب دمی که با طرب میگذرد (خیام) اگر، بر طبق یکی از اختیارات شاعری(4)، به جای هر دو هجای کوتاه متوالی در وزنهای فوق یک هجای بلند قرار دهیم، از وزن شماره 3 هفت گونه وزنی (واریانت) و از وزن شماره 4 سه گونه وزنی منشعب خواهد شد و به این ترتیب دوازده وزن مختلف رباعی که شامل تمامی اوزان رباعی است (یعنی دو وزن اصلی و ده گونه فرعی) به دست خواهد آمد."