چکیده:
در جهان ادب، اصطلاحاتی وجود دارد که مفهوم آنها برای نسل جوان و حتی عده ای از استادان هنوز روشن نیست. این اصطلاحات را به دو دسته می توان تقسیم کرد:
1. آنهایی که از قدیم وجود داشته لیکن با دستاوردهای ادبی در این عصر مفهوم تازه ای پیدا کرده است.
2. آنهایی که با ظهور مکاتب جدید ادبی پدید آمده و در جامعه ادبی ما یا ناشناخته مانده یا بد شناخته شده است.
از دسته اول، سبک و، از دسته دوم، چند صدایی plurality of voices (polyphony) را می توان شاهد آورد.
ناشناخته ماندن یا بد شناخته شدن و یا شناخت مجمل و احیانا مبهم این اصطلاحات باعث آن گشته است که نویسندگان و منتقدان ادبی جوان الفاظی را به کار برند بی آن که معنای دقیق و روشن آنها را دریافته باشند.
حتی در باب مکاتب ادبی غرب، با آن که در پرتو همت کسانی چون رضا سیدحسینی آثاری سودمند در دسترس قرار گرفته، هنوز سو تفاهم وجود دارد.
همچنین مسائلی که در جهان ادب امروزی مطرح است و در باره آنها آرا گوناگون از جانب صاحب نظران اظهار شده، مثل رابطه هنر و اخلاقیات، هنوز به شایستگی و همه جانبه در نزد ما مطرح نشده است. نامه فرهنگستان در صدد آن است که این قبیل مطالب را، طی مقاله های ترجمه ای یا تالیفی، به تدریج، در صفحات خود درج کند و از این راه مفهوم روشن بعضی از اصطلاحات و مسائل و دریافت های گوناگون اهل نظر در باره آنها را به جامعه ادبی عرضه بدارد.
به گمان ما، این اقدام یکی از نیازهای مبرم جامعه ادبی ما را جواب گو خواهد بود.....
خلاصه ماشینی:
"این معنی که سبک به پیام تعلق دارد ــ و مثلا، چنان که یاکوبسن میگوید، این معنی که نقش شعری زبان با «جهتگیری آن به سوی پیام» تعریف میشود ــ با این قول گرانژه صراحت مـییـابـد کـه «سبک اساسا بـه دلالتها تعلق دارد» (Essai sur la philosophie du style) و مراد از دلالتها، در اینجا، همان وازده(26)ها یا تفاله(27)های معنیاند، «آنچه، در یک تجربه، به ساختار دادن آشکار راه نمیدهد» (همان) و به مرتبه موضوع علم [ به مرتبه معلوم] تنزل نمییابد: لذا، پیام، وقتی دارای سبک باشد، راجع است به چیزی که زبان علمی نمیتواند کاملا بر آن احاطه یابد، هر قدر هم برای به کد درآوردن آن تلاش شود.
نتیجه اول آنکه مفهوم سبک عرصه مصداقی به مراتب وسیعتر از صنایع زبانی و حتی مجموعه صنایع پیدا میکند ــ عرصهای که همه _______________________________ 28) sous-code 29) surcode * حاصل کلام اینکه، در اثر، آنچه از عرف کاربرد زبان تجاوز کند عناصر سبکی را پدید میآورد؛ یعنی کیفیاتی در کاربرد که جنبه عام و کدبندیشده (کدبندی عادی) نداشته باشد (مثل طرز راه رفتن هر فرد)، البته، این عرف ثابت نیست: آنچه در دورهای بیرون از عرف شمرده شود، بر اثر استعمال، در دورهای دیگر به جایگاه عرف فرو میآید؛ مانند مضمونهای سنتی که، بر اثر کاربرد متواتر، به صورت عرف درمیآیند.
این واژگان هنر، که، در عالم فرهنگ، میان پیامفرست و پیامگیر به طور ضمنی پذیرفته شده است، درست همان محل زبرکدبندی است: کدهای پیشینی(32)، وقتی که انگاره قالبی باشد و در کار کارگاهی تحمیل شده باشد؛ کدهای پسینی(33)، وقتی که این انگاره قالب تازه گرفته باشد(34) و حتی خود هنرمند آن را ابداع کرده باشد؛ و در این صورت است که سبک از جمعی به فردی بدل میشود تا آنکه این کدهای پسینی، با گرایش آکادمیایی، بازیابی شود و به صورت پیشینی درآید [ یعنی مقبولیت پیدا کند] ."