چکیده:
اصطلاح رئالیسم جادویی را نخستین بار منتقد آلمانی فرانتس ره در سال 1925 در مقاله ای در توصیف کار عده ای از نقاشان پست اکسپرسیونیسم به کار گرفت. این نقاشی ها، در اصل، رئالیستی بودند؛ اما یک عنصر عجیب یا رویایی یا خیالی داشتند. از نظر ره، جنبه جادویی این نقاشی ها ناشی از تکنیکی بود که نقاشان از آن برای بیان واقعیت در قالب تصویر استفاده کرده بودند. در سال 1955، آنخل فلورس این اصطلاح را در توصیف نوشته های اسپانیایی به کار برد. از نظر فلورس، بورخس استاد این سبک و کافکا همتای اروپائی او بود. در قلمرو ادبیات، رئالیسم جادویی، به نظر فلورس، شیوه ای است که، در آن، نویسنده بی آنکه تعجب یا حیرتی را برانگیزد، امور خیالی را همچون اموری واقعی توصیف می کند. تعریف فلورس به تدریج بسط یافت و عمدتا در تحلیل و نقد ادبیات امریکای لاتین به کار رفت. رئالیسم جادویی، به مثابه سبکی در روایت، بیش از همه با نام گابریل گارسیا مارکز پیوند خورده است. اما، چنان که در فرهنگ اصطلاحات ادبی آبرامز (AbRAMS 1993) آمده، نوشته های انبوهی از نویسندگان امریکای لاتین و نیز نویسندگان اروپایی از جمله گونتر گراس آلمانی و جان فولز انگلیسی را نیز می توان در چارچوب این سبک تجزیه و تحلیل کرد...
خلاصه ماشینی:
"همچنین، مجموعه مقالاتی که زامورا و وندی در کتاب خود با عنوان رئالیسم جادویی، نظریه، تاریخ، جامعه گردآوردهاند (Zamora and Wendy 1995)، در پی نشان دادن این نکته است که رئالیسم جادویی، برخلاف آنچه عموما تصور میشود، منحصر به امریکای لاتین نیست بلکه شیوهای است که در نیمه دوم قرن بیستم متداول شده و یکی از عناصر عمده، بلکه یگانه عنصر عمده ادبیات پستمدرنیستی شمرده میشود.
چنانکه گفته شد، احمدی چهار حکایت دیگر را نیز به عنوان نمونههایی برای اثبات زیبایی و قدرت زبان تذکرةالاولیاء نقل کرده است؛ اما این چهار حکایت، که در ایجاز و روانی و زیبائی زبان آنها تردیدی نیست، با حکایت اول تفاوتی اساسی دارند و آن این است که، در این حکایات، به دلیل وجود عناصری فرا واقعی، خواننده از محدوده عقل، از محدوده واقعیتهایی که همیشه خوشایند نیست، فراتر میرود و به جهان فرا عقل یا جهان جادو گام میگذارد ــ جهانی که همچون جهان رؤیاست، در آن خیال واقعیت و واقعیت لذتبخش است، مطلوب ما ولی دستنیافتنی است و، بهراستی، کیست که، صرفنظر از هر اعتقاد فلسفی که دارد، در عمق وجدان خود، به چنین جهانی باور نداشته باشد ولو اینکه هیچ تصور دقیقی از آن در ذهنش نباشد؟ اگر همه انسانها صرفا اعتقادی جزمی به جهانی عقلی و مادی داشتند، رئالیسم جادویی هیچ امیدی و لذتی برنمیانگیخت؛ زیرا، در این صورت، چیزی نبود جز افسانه و خرافات و خیال محض."