چکیده:
حقوق بین الملل زاییده تاریخ است و مطالعه تحولات آن جز در پرتو مطالعه
تاریخ تحول جامعه بین المللی مقدور نمیباشد.حقوق بین الملل همانند جامعه جهانی
دورههای مختلفی را از قرن هفدهم تا کنون پشت سر گذاشته است.هر دوره از مرحله
تکاملی حقوق بین المللی ویژگیهایی داشته که آن را از دوره های دیگر متمامیز
میکند.نقطه مشترک همه این دورهها در این حقیقت تلخ نهفته است که هر دوره علایق،
آرمانها و تمایلات دولتهایی را منعکس میکند که به لحاظ سیاسی، اقتصادی و نظامی،
در موقعیتی قرار داشتند که دیگران مجبور به پذیرش هژمونی (سرکردگی)آنها بودهاند.از
این رو حقوق بین الملل در هیچ دورهای محصول تعامل و مشارکت تمدنهای مختلف بشری
نبوده است و متأثر از فرهنگ کشورهای قدرتمند بوده است.از اینرو پذیرش و اجرای آن از
جانب اکثر کشورها بر اساس واقع گرایی سیاسی صورت گرفته است چرا که کشورهایی که در
شکل گیری، تدوین و توسعه حقوق بین الملل نقش شایسته ای ایفاء ننمودهاند، به
جهانشمولی آن معترض بوده و رضایت خود به پذیرش قواعد حقوق بین الملل را رضایت صوری
عنوان میکنند.و این امر میزان مشروعیت حقوق بین الملل را کاهش داده و مانع از
گسترش ظرفیتهای حقوق بین الملل در برقراری صلح و امنیت پایدار در صحنه بین المللی
میگردد.در این راستا گفت و گوی بین تمدنها میتواند در تقویت همبستگی بین المللی و
ارتقاء درجه مشروعیت حقوق بین الملل مؤثر واقع شود. واژگان کلیدی: گفت و گوی
تمدنها، گفت و گوی فرهنگها، نقش جهان سوم در تدوین و توسعه قواعد حقوق بین الملل،
جهانشمولی حقوق بین الملل، حقوق عمومی اروپایی.
خلاصه ماشینی:
"متأسفانه تحت تأثیر روند جهانی شدن، تحولات حقوق بین الملل از دهه آخر قرن بیستم به گونهای است که نه تنها زمینه گفت و گوی سازنده و جدی بین فرهنگیهای مختلف تشکیل دهنده جامعه جهانی را فراهم نیاورده است، بلکه کشورهای در حال توسعه و جنوب را که در دهههای میانی قرن بیستم تحرک نسبتا قابل قبولی را در دفاع از منافع و دیدگاههای ملی خود در مجامع بین المللی از خود نشان میدادند، به کلی به حاشیه رانده است.
در کنار این مسئله، تردیدهایی که در خصوص مفاهیم جدیدی حقوقی چون قواعد snegoc suJ حقوق بشر، مداخله بشر دوستانه، حق تعیین سرنوشت و مصادیق و محدوده و شیوه قضاوت و ارزیابی نسبت به آنها وجود دارد و همچنین مباحثی که در زمینه توسعه صلاحیت محاکم ملی در رسیدگی به مسائلی که با حقوق کل جامعه بشری مرتبط هستند همچون اعمال شکنجه و جنایات علیه بشریت، نگرانی های زیادی برای کشورهای در حال توسعه و جهان اسلام ایجاد کرده است که مشروعیت تحولات حقوق بین الملل را با پرسشی اساسی مواجه میسازد.
از طرف دیگر، این تحولات تحت تأثیر جهانی کردن به تقویت هر چه بیشتر نهادهای اقتصادی لیبرالی همچون سازمان تجارت جهانی انجامیده و در جهت تقسیم عادلانه کار بین المللی، گامهای مؤثر بر نداشته و اصلا جهت گیری این تحولات بیشتر برای تحکیم پایههای نظم و ثبات بین المللی و به نفع بازیگران اصلی اعم از دولتها و سازمانهای بین المللی چون بانک جهانی و شرکتهای فراملیتی تعریف کردهاند بوده است که فرایند آن به حاشیه راندن هر چه بیشتر نسل سوم حقوق بشر و به خصوص حقوق توسعه میباشد."