چکیده:
اصطلاح مردمسالاری دینی اخیرا در فرهنگ کشور ما و بدنبال بحثهای فقهی،
حقوقی و سیاسی در زمینه رابطه میان جمهوریت و اسلامیت نظام مطرح گردیده است.در این
مقاله با تکیه بر مقدمه و اصول مطروحه در قانون اساسی جمهوری اسلامی و با مدد گرفتن
از مباحث اندیشمندان در داخل و خارج کشور رابطه سه اصل مهم در حکومتداری که عبارتند
از مبانی مشروعیت نظام، عینیت یافتن نظام و نهایتا اداره کنندگان نظام در قالب
خداسالاری، مردمسالاری و شایستهسالاری تبیین نموده و جایگاه هر یک از آنها در
جمهوری اسلامی مشخص گردیده است.
خلاصه ماشینی:
"در قرآن کریم به عنوان کتاب آسمانی مسلمانان، آیات فراوانی به مسائل حکومتی تخصیص یافته است و بر خلاف مصادیق تاریخی مسیحیت، که هم در مقام نظر و هم آنچنان که عملا در دوران حاکمیت کلیسا دیده شد، به نوعی دوآلیسم یا ثنویت حاکمیت قائل بودهاند، حکومت اسلامی بر پایه احکام و مبانی وحدانیت خداوند شکل گرفته و با اعتقاد به توحید نه تنها هیچ نوع دوآلیسمی را در حکومت و زندگی بشری نمیپذیرد بلکه خدای قادر و قهار را حاکم و ناظر بر همه زوایای زندگی بشر دانسته و به این ترتیب خداسالاری و حاکمیت الهی را در همه ادوار تاریخ زندگی بشری محرز و ثابت دانسته و از بندگان خود خواسته است که از این اصل یعنی حاکمیت خداوند تبعیت و پیروی نمایند.
اولین اصل در تحلیل ساختاری هر حکومتی این است که حاکمان سیاسی، قدرت خود را از کجا به دست آوردهاند؟آیا مشروعیت ایشان متکی به اراده ملی است و یا آن را از منابع دیگری اخذ کردهاند؟ در اصل اول و دوم، قانون اساسی، حکومت جمهوری اسلامی را حکومتی بر پایه ایمان به خدای یکتا و اختصاص حاکمیت و تشریع به او و لزوم تسلیم در برابر او میداند و تفصیل این موارد را در بندهای دیگر همان اصول بیان میکند.
6. به عبارت اخری میتوان به طور خلاصه نتیجه گرفت که نظام جمهوری اسلامی برخلاف نظامهای تئوکراتیک قرن وسطی، استبدادی نیست زیرا از منبع مهم دیگری تقویت میگردد و در عین حال که اراده خداوند منبع مشروعیت آن میباشد، اراده مردم نیز منبع اقتدار آن است و به عبارت دیگر، از هر دو رکن عقلی حکومت یعنی مشروعیت الهی و قدرت مردمی برخوردار است."