چکیده:
معاهده منع جامع آزمایشهای هستهای ظاهرا یکی از دستاوردهای ناشی از روند خلع
سلاح است ولی در واقع، ساخته و پرداخته اراده و تمایلات کشورهای غربی به ویژه
هستهای میباشد.منافع کشورهای در حال توسعه به ویژه نقش استفاده صلحآمیز از انرژی
هستهای در روند توسعه آنها، کاملا در این معاهده به فراموشی سپرده شده است.اجرای
معاهده مذکور نه تنها قادر به تأمین ملاحظات صنعتی و توسعهای کشورهای در حال توسعه
نیست بلکه تضمینی امنیتی را نیز برای آنها در برندارد.این مقاله تلاشی است که بر
استناد به مبانی قابل قبول حقوقی در مخالفت با معاهده مذکور استوار میباشد و
پیشنهاد میکند که به جای طرح مفاهیم و مؤلفههای کاملا سیاسی، از آموزههای حقوقی
بهره گرفته شود.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین، این تصور که عضویت ایران در ctbt و در نتیجه سازمان آتی منع جامع آزمایشهای هستهای به معنای شناسایی ضمنی اسرائیل است، (50)تصوری صحیح نبوده و از طرف دیگر نباید به خاطر مساله شناسایی، از متذکر شدن نقض حقوق بینالملل به رژیم اسرائیل و فراخواندن آن به اجرای تعهدات بینالمللی خودداری شود.
اگرچه ایران هرگز در پی انجام آزمایش هستهای به ویژه برای مقاصد نظامی نبوده است(84)، پیوستن به رژیم حقوقی کنونی ctbt به لحاظ تعهدات فراگیر و گسترده آن، به مصلحت کشور نمیباشد و تا موقعی که ایرادات متعدد و بنیادین معاهده مذکور و امکان تجدید خاطره ناگوار معاهده نابرابر npt مرتفع نشود یا امتیاز مناسبی از قبل آن عاید کشور نشود، باید از طریق ارایه استدلالهای محکم در برابر آن ایستادگی شود.
به نظر میرسد که ایرادات عمده وارده بر مفاد ctbt عبارتند از:جامع نبودن ضمیمه دوم معاهده و عدم پیشبینی لزوم عضویت برخی از کشورهای دارای توان هستهای نظیر عراق برای لازمالاجرا شدن ctbt، تردید نسبت به کارایی سیستم بینالمللی کنترل و نظارت مندرج در معاهده و به ویژه تحصیل اطلاعات محرمانه کشورها، فقدان تعریفی روشن و صریح از«آزمایش هستهای»و«سلاح هستهای»در این معاهده و سایر منابع معتبر حقوقی بینالمللی، نقص قلمرو موضوعی معاهده و عدم شمول آن بر آزمایشهای مبتنی بر شبیهسازی یا در سطح محدود، و و عدم شمول معاهده نسبت به تدارک مقدمات آزمایش هستهای."