چکیده:
مقاله حاضر برآن است تا ضمن نقد و بررسی نظریههای متداول در خصوص موانع توسعه
سیاسی در ایران، از یک سو به تبیین و بررسی دیدگاههای متفکران لیبرال اعم از ملکم
خان، میرزا آقاخان نوری، تقیزاده، آدمیت و بسیاری دیگر از روشنفکران این طیف فکری
پرداخته و از سوی دیگر نیز رویکردی به آراء اندیشهگران اسلامی در باب موانع توسعه
سیاسی در ایران داشته باشد.ادعای اصلی این مقاله آن است که سببساز اصلی تداوم
خودکامگی سیاسی در ایران به مواقع فقدان اندیشه سیاسی است که بتواند ساختار کهن
خودکامگی را به چالش کشیده و بدیلی برای آن ایجاد نماید.از سوی دیگر رکود اندیشه و
اندیشهگری نیز خود معلول عدم نیاز جامعه ایران به تحول و دگرگونی در ساختارهای
نظام سیاسی-اجتماعی بوده است.وجود فرهنگ پدرسالاری، فقدان اندیشه سیاسی چالشگر و
نبود زمینهها و بسترهای فکری جهت تحول نظام سیاسی، ساختار قبیلگی جامعه، فقدان
نهادهای سیاسی و اقتصادی مستقل از حکومت و مواردی از این دست از جمله عواملی هستند
که در این مقاله به عنوان موانع تاریخی توسعه نیافتگی سیاسی ایران، از آنها یاد شده
است.
خلاصه ماشینی:
"وجود فرهنگ پدرسالاری، فقدان اندیشه سیاسی چالشگر و نبود زمینهها و بسترهای فکری جهت تحول نظام سیاسی، ساختار قبیلگی جامعه، فقدان نهادهای سیاسی و اقتصادی مستقل از حکومت و مواردی از این دست از جمله عواملی هستند که در این مقاله به عنوان موانع تاریخی توسعه نیافتگی سیاسی ایران، از آنها یاد شده است.
این مقاله ضمن انجام یک سری تجزیه و تحلیلهای کلان و خرد در باب علل عقبماندگی سیاسی ایران، در صدد است تا با نگرشی انتقادی به گوشههایی از شاخصههای فرهنگ عمومی و روابط اجتماعی جامعه ایران با ساختار نظام سیاسی، از زاویهای نوین، مسأله تداوم استبداد سیاسی در ایران و عدم پیدایش بسترهای لازم جهت نیل به توسعه سیاسی را مورد بررسی قرار دهد.
اما مجددا باز میگردیم به این پرسش اساسی که آیا دین میتواند عامل عقبماندگی و یا عامل پیشرفت جامعهای باشد؟ به طور کلی در پاسخ به کسانی که معتقدند اسلام باعث عقبماندگی ایران شده، باید گفت که اساسا ادیان آسمانی هرگز نمیتوانند منجر به زوال جوامع بشری شوند زیرا رسالت ادیان آسمانی همانا اصلاح امور جامعه بشری است و نه انحطاط آن، تنها برداشت خاص انسانها از ماهیت دین که در قالب مذهب بروز میکند میتواند در روند پیشرفت یا هبوط بنیانهای جامعه تأثیرگذار باشد.
سوای از بررسی نظریههای خرد و کلان در خصوص علل عقبماندگی سیاسی در ایران، ما در این مقال بر آن بودیم تا ضمن بررسی ساختار فرهنگی و سابقه شکلگیری اندیشه سیاسی در ایران و همینطور ماهیت روابط اجتماعی جامعه ایران با نظامهای سیاسی حاکم، نشان دهیم که اساسا لازمه شکلگیری هرگونه اندیشه و فکری برای ایجاد تحول در وضع موجود، در وهله اول ناراضی بودن از وضعیت موجود است."