چکیده:
سازهانگاری به عنوان یکی از مهمترین نظریههای مطح در روابط بینالملل در دهه
گذشته، بیش از آنکه(یا در کنار آنکه)به عنوان یک نظریه محتوایی در مورد روابط و
نظام بینالملل مطرح است، نوعی فرانظریه است که تمرکز آن بر بحثهای هستیشناختی و
معرفتشناختی میباشد.این مقاله تلاشی است برای درک و ارزیابی این بنیانهای فرانظری.پس از بحثی
مقدماتی درباره معنا، اهمیت و موضوعیت مباحث فرانظری، هستیشناسی و معرفتشناسی
سازهانگاری با توجه به مواضع مختلف درون آن، مورد بررسی قرار گرفته است.در بعد
هستیشناختی نشان داده میشود که سازهانگاری با تأکید بر اهمیت ابعاد غیرمادی حیات
اجتماعی، نقش زبان، قواعد، هنجارها و...در تکوین روابط بینالملل را مورد توجه قرار
میدهد؛به تکوین متقابل کارگزاران و ساختارها میپردازد؛و به رغم دولتمحوری موجود
در مباحث، قابلیت جذب کارگزاران غیر دولتی را نیز از لحاظ نظری دارد.در بعد
معرفتشناختی، قائل بودن آن به امکان شناخت پدیدههای اجتماعی همراه با توجه آن به
تفسیر و تفهم در عین گشودگی روششناختی آن مورد بررسی قرار میگیرد و به عدم
پرداختن مستقیم آن به مباحث هنجاری اشاره میشود.سرانجام نتیجهگیری مقاله تلاشی
است برای ارزیابی فرانظریه سازهانگاری با تأکید بر شکافهای درونی موجود در آن.
خلاصه ماشینی:
"(Neufeld 4991:21)در نتیجه هم اکنون مباحث و مناظرات در حوزه روابط بینالملل به مناظرات محتوایی منحصر نمیشود ومباحث فرانظری را نیز شامل میگردد، زیرا مشخص شده که بسیاری از اختلاف نظرها در حوزه محتوایی ناشی از این است که نظریهها چه سئوالاتی را مهم یا مشروع میدانند و این مسئله به ریشههای هستیشناختی (شرحی عام از اینکه چه چیزی وجود دارد و چگونه عمل میکند)و معرفتشناختی(که نشان میدهد ما چگونه میتوانیم بدانیم که از طریق روششناسیهای خاص میتوانیم بدانیم) (4) مباحث آنها مربوط میشود:همه نظریهپردازان به شکلی ضمنی تعهدات فرانظری دارند.
به رغم تفاوتهای کم و بیش قابل ملاحظهای که در این زمینه میان سازهانگاران وجود دارد، اما میتوان دید که شباهتهایی نیز به هم دارند که مجموع آنها را به نوعی از نظر مباحث فرانظری در میانه طیف طبیعتگرایان/اثباتگرایان از یکسو و پسا ساختارگرایان از سوی دیگر قرار میدهد.
او عملا میبیند که نمیتواند(بر خلاف انتظار علمگرایانه)مفهومبندی یا تعریف دقیقی از مفاهیم داشته باشد و مثلا نمیتواند مشخص کند که آیا آنارشی ساختار است یا نهاد و به همین ترتیب، در موارد متعدد بر خلاف موضع علمگرایانهای که تأکید بر نظم با ثبات پدیدهها دارد، این نظم را در برداشتهای خود هم ندارد، اما اینها همه نه نشانه اشکال در نظریهپردازی ونت، بلکه ناشی از وضعیت پیچیده و نسبتا بیشکل امور است که ونت(بیهوده)میکوشد آنها را تحت برداشت اثباتگرایانه از علم قرار دهد."