چکیده:
رابطه میان دین و ملیت با به عبارتی میان اسلام و ایران در سالهای نیمه دوم قرن
بیستم میلادی از موضوعات جنجالی مطالعات ایران معاصر بوده است.نگاه رایج و غیر
واقعگرایانه به این موضوع، که تحت تأثیر رویدادها و گفتمانهای معاصر خود بوده است،
رابطه میان ایران و اسلام را نوعی رابطه کشمکشآمیز و حذفی در نظر گرفته است.هدف
این پژوهش آن است تا در یک چشمانداز تاریخی و با اتکاء به مطالعه دقیقتر نشان دهد
که این نوع نگرش به رابطه اسلام و ایرانی بودن از اصالت تاریخی برخوردار نیست و این
دو پدیده در طول سدههای پس از اسلام، در ایران رابطه کشمکشآمیز
نداشتهاند.نویسنده پیآمدهای نگاه حذفی به این رابطه را برای ایران معاصر مورد
بررسی قرار داده است.
خلاصه ماشینی:
"سپس با تمرکز بر بحث رابطه میان ملیت و دین در ایران پس از اسلام، نشان خواهیم داد که چگونه ایرانیان مسلمان در قرون اولیه اسلامی، به بازسازی و حفظ هویت ملی خود، به ویژه ایران باستان و میراث سیاسی و فرهنگی آن دست زدند و زمینه ظهور دولتهای مستقل ایرانی را در برابر خلافت عباسی فراهم ساختند.
مطالعه دقیق تحولات فکری و تاریخی ایران پس از مشروطیت نشانگر این نکته است که بحث رابطه تقابل میان دین و ملیت پس از سالهای کودتای 28 مرداد، به ویژه سالهای دهه 1340 و 1350 شمسی به وجود آمد و پس از انقلاب اسلامی نیز این دیدگاه نادرست تقابلی همچنان تداوم یافت.
(1) این سیاستگذاری ناموزون به زیان ایرانیت و هویت ملی ایران، نتایج منفی گوناگونی به بار میآورد که میتوان به شرح زیر آنها را بررسی کرد: 1-گسترش بحران هویت در میان نسل جوان ایران:عدم توجه کافی به عنصر ملی هویت ایرانی در ابعاد تاریخی، و سیاسی آن در نظام آموزشی و رسانههای گروهی رسمی باعث میشود تا نسل جدید نسبت به تاریخ و میراث سیاسی و فرهنگی ایران، به ویژه میراث پیش از اسلام آن بیگانه شود و ایمان کمتری نسبت به سرزمین و میراث خود پیدا کند.
بدینترتیب ناآگاهی از عنصر ملی هویت ایرانی که پوشش وحدت بخش همه ایرانیان است، باعث میشود تا نسل جدید این بخشهای اقوام ایرانی به سوی هویتهای فراملی بنیادگرایی افراطی و فروملی قومی جذب (1)بررسی سریالهای تاریخی تلویزیونی و سایر نشانگر آن است که بخش اعظم آنها به بحثهای دینی ا تحولات دینی پس از اسلام میپردازد، و تاکنون کمتر سریال یا فیلمی مربوط به تاریخ تحولات مل ایران، به ویژه ایران باستان ساخته شده است."