چکیده:
رابطه دو نظریه با یکدیگر از نگاه معرفت شناسی به دو نوع کلی رابطه تأیید و
رابطه تکذیب تفسیم میشود.در این مقاله، رابطه«همساختی»به عنوان یکی از انواع
رابطههای تأیید پیشنهاد شده که خود، پایه نظریه«مدل فلسفی»است.مدل فلسفی، که سخن
دیگر این مقاله است، یعنی نظریهای فلسفی که نظریهای دیگر به مدد آن فراهم آید.ملاصدرا، فیلسوف مسلمان ایرانی و لا یبنیتس فیلسوف مشهور آلمانی، دو فیلسوفی
هستند که مسأله مورد بحث در اندیشه فلسفی آنها قابل بررسی است.تلقی نفس و بدن به
عنوان مدل فلسفی برای شناخت خداوند و طبیعت با تسلط نفس بر بدن و...از جمله مباحثی
است که در این مقاله از نگاه ملاصدرا و لا یبنیتس بدانها پرداخته شده است.بحث از
تشابه دیدگاهها و نگرشهای معرفت شناختی این دو فیلسوف-نه شیوه و مبانی فلسفی
آنها-در مسأله مورد بحث از نتایج این تحقیق است.
خلاصه ماشینی:
"د)چگونه ممکن است ذات خداوند هم بسیط باشد و هم جامع همه کمالات مفروض، اما در آن تعدو ترکب لازم نیاید؟ چنان که میدانیم جواب مسأله 4 در نظریه مدل با تجویه به مبانی اساسی فلسفه ملاصدرا، یعنی اصالت وجود، تشکیک وجود و حرکت جوهری داده شده است؛اما در مورد جواب مسأله «د»بدون آنکه بخواهیم در مورد باور، صدق و توجیه گزارههای مورد مقایسه داوری کنیم، به این عبارت مهم ملاصدرا میپردازیم که از دیدگاه روش شناختی، وابستگی جواب دو سؤال 4 و «د»را تبیین میکند: «هر بسیط الحقیقهای[که در اینجا خداوند مورد نظر است]از تمام وجوه خود، تمام اشیا است، به نحو اعلی و ارفع و اشرف.
در اینجا سؤالی پیش میآید و آن اینکه آیا صفات یا ویژگیهایی که در مورد موضوع، محمول و کیفیت حمل در گزارههای مدل وجود دارد باید برای گزارههای تابع هم فرض شود یا نه؟ جواب این است که لزومی بر این تابعیت نیست و آنچه مهم است و اساس همساختی معرفت شناختی محسوب میشود، همان تابعیت از شرایط توجیه، باور و صدق گزارههای مدل است.
3. نزدیکی نگرشی که در دو دیدگاه نسبت به مسائل ذکر شده وجود دارد، یک حادثه اتفاقی یا توارد نیست، بلکه ریشه در نگرش و شیوه مشترکی دارد که هر دو فیلسوف به نحو معرفت شناختی به نفس و بدن، و خداوند و طبیعت دارند و همین نگرش مشترک است که هم ارزی صدق، باور و توجیه گزارههای همساخت مدل و تابع، یعنی رابطه نفس و بدن و رابطه خدا و طبیعت، را نتیجه میدهد."