چکیده:
گرچه دیوید هیوم یک فیلسوف سیاسی مصطلح نیست، برخی دیدگاههای او در تفکر
سیاسی اثرگذار بوده است، از آن جمله بینش خاص او درباره فضیلت عدالت. وی
با اتکا به رویکرد تجربهگرایانه خویش تلقی نفعانگارانهای از عدالت عرضه
میدارد و برخلاف تصور مرسوم و رایج، عدالت را یک فضیلت و ارزش
ذاتینمیداند و فضیلت بودن آن را به وجود شرایطی خاص مشروط میکند. مقالة
حاضر ضمن تبیین تفصیلی دیدگاههای وی درباره عدالت و ارتباط آن با
معرفتشناسی و انسانشناسی وی به بررسی و تحلیل انتقادی نظریة عدالت او
میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"از این رو، درگیر دو پرسش مهم میشود: نخست آنکه ریشة این فضیلت چیست و چرا بشر به این نقطه میرسد که عدالت را پایهای اساسی درحیات سیاسی و اجتماعی خویش قرار میدهد؟ و پرسش دوم آنکه عدالت چگونه فضیلتی است و چه تفاوت یا شباهتی با دیگر فضایل اخلاقی دارد؟ دربارة پرسش نخست توجه به این نکته مهم است که هیوم مبنایی عقلانی برای عدالت نمیشناسد، بنابراین، عدالتطلبی نمیتواند محصول یک فرایند استنتاج نظری و کاوش عقلانی باشد، پس از نگاه وی، عدالت ضرورتی عقلی و الزام و حکم خرد آدمی نیست.
(Harrison:1981,69) با این توضیح اجمالی روشن میشود که هیوم ریشهای درونی- اعم از عقلانی و احساسی- برای عدالت قائل نیست، نه الزامی عقلانی او را به عادل بودن فرا میخواند و نه احساس درونی و عشق به همنوع او را به رعایت اصول عدالت دعوت میکند، بلکه ریشة عدالت را باید در جایی جستوجو کرد که نیاز آدمی به قانون را توجیه میکند، زیرا همانطور که اشاره شد، هیوم بارها به این نکته تصریح میکند که زمانی مبحث عدالت و بیعدالتی و پرسش از اینکه چرا باید عادل باشم مطرح میشود که فرد در جامعهای زندگی کند که قوانینی در آن وجود دارد.
نظر به اینکه هیوم مبنا و منشأ ارزش و فضیلت بودن عدالت را نفع عام و سودمندی آن میداند و بر آن است که التزام به این قوانین خودخواهی معتدل و نفعطلبی افراد را ارضا میکند و این احساس است که انگیزة لازم را برای اقدام افراد به خروج از وضع طبیعی و تن در دادن به وضع قوانین ملکی را فراهم میآورد، نظریة عدالت وی در زمرة نظریههای عدالت معتقد به «نفع انگاری» (Utilitarianism) طبقهبندی میشود."