چکیده:
دکتر سید محمد تیجانی سماوی تونسی در شهر قوضه از کشور تونس در سال 1315 هـ . ش چشم به جهان گشود. وی در خانوادهای سرشناس و مذهبی رشد کرده به معارف دینی اهتمام ورزید و از آنجاییکه از ذوق و استعداد سرشاری برخوردار بود، سرانجام به رتبهی کلاس درس و بحث خویش از آن تبلیغ نمود. طی مسافرتهای زیادی که به کشورهای اسلامی داشت، با شخصی به نام «منعم» که استاد دانشگاه عراقی بود، آشنا گردید و این مقدمهای شد تا سرانجام به صراط مستقیم هدایت شود. در جریان این سفرها ـ به شهرهای عراق، عربستان و … ـ با مذهب جعفری آشنا شده و از آیین وهابیت بیزار شد. ملاقاتهای مؤثر او با مراجع بزرگ شیعه همچون آیتالله خویی و سید محمدباقر صدر، نقطهی عطفی در استبصار وی به شمار میرود. سرانجام به کشور خویش بازگشت و با پژوهش و مناظره و نهایت تحقیق، شیعهی دوازده امامی شده و مبلغ توانایی گردید و البته در این مسیر با مسائل و مشکلاتی هم روبهرو شد. شش کتاب تیجانی که در زمینهی اختلافات دو مذهب سنی و شیعه نوشته، بسیار معروف است که ان شاء الله در شمارهی بعد بدان پرداخته خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
آغاز سفر موفقیتآمیز جهت ملاقات با برخی دوستان، در یک روز تابستانی سفری طولانی به لیبی، مصر، لبنان، سوریه، اردن و عربستان آغاز نمود … … بعد از چند روز اقامت در لیبی، به مصر رفته با «شیخ عبدالباسط عبدالصمد» (قاری مشهور) و برخی علما ملاقات نمود و پیشنهاد اقامت در «الازهر» را به وی دادند و علاوه بر آن موفق به دیدار پیراهن و آثار دیگری از پیامبر (ص) گشت که آنها را به هر کسی نشان نمیدادند … سپس با کشتی به بیروت سفر کرد که در بین راه با «منعم» استاد دانشگاهی از اهل عراق آشنا شد و این آشنایی مقدمهای برای هدایت وی بهشمار میرفت.
حتی روزی استاد علم بلاغت، خطبهی شقشقیهی امام علی (ع) را میخواند و تأکید میکند که غیر علی (ع) کیست که چنین با فصاحت سخن بگوید؟ وقتی دکتر از استادش میپرسد که «اینجا که علی، ابوبکر و عمر را متهم به غصب خلافت میکند»، استاد عصبانی شده نهیبی به دکتر میزند و وی را تهدید به اخراج میکند و میگوید: «ما درس بلاغت میدهیم نه تاریخ، ما را با تاریخ چهکار است که صفحاتش از فتنهها و جنگهای خونین بین مسلمانان سیاه است؟» و دکتر آن روز قانع نمیشود… تا اینجا سؤالاتی در ذهن دکتر به وجود میآید و او کمی در مسائلی که قبل از این به وی گفتهاند، تردید میکند.