چکیده:
سید محمدرضا میرزاده عشقی از شاعران عصر مشروطیت در ایران و از پیش گامان تجدد ادبی محسوب می شود. مفهوم تجدد ادبی ارتباطی دقیق و تنگاتنگ با رمانتیسم و گسترش آن در ادبیات مشروطه به بعد دارد و عشقی برجسته ترین نماینده شعر رمانتیک عصر خود است. رمانتیسم وی ضمن این که خالی از عناصر تغزلی نیست، بیش تر رنگ و بوی اجتماعی و انقلابی دارد. این مقاله ضمن اشاره به زندگی پرفراز و نشیب او با تاکید بر جنبه های رمانتیک آثار شاعر، به تحلیل و بررسی بخشی از آن، به ویژه «سه تابلو مریم» پرداخته است و ویژگی های رمانتیک آثار او را از لحاظ صورت و محتوا نشان داده است.
Sayed Mohammad Reza Ishghi is considered one of the constitutional poets in Iran and a forerunner in the case of literary modernism. The concept of literary modernism is closely related with romanticism and its expansion from constitutional literature onward. Ishghi is the most outstanding poet of romanticism in his contemporary time. While his romanticism enjoys lyric elements; it is more concerned with social and revolutionary issues. Referring to ups and downs in Ishghi' life and highlighting romantic aspects of his works، this article analyses some of his works including "Maryam's three painting". Also، the romantic features of his works in terms of form and content will be presented.
خلاصه ماشینی:
"در کنار این دیدگاه که از پارهای جهات درست مینماید،این تردید نیز به ذهن میآید که با توجه به دلبستگی شدید عشقی به ایران باستان و شکوه رمانتیک آن،آیا ممکن نیست که بخشی از مخالفت عشقی با جمهوریخواهی،ناشی از تعلق-ولو ناخودآگاه و نادانستۀ- او به رسوم باستانی و آیین شهریاری باشد؟عشقی در مقالهای که در شمارۀ آخر روزنامۀ قرن بیستم به چاپ رسیده،پس از آنکه نقشها و اجزای سازندۀ آرم«جمهوری»را به گونهای طنزآمیز شرح میدهد،آن را اینچنین در مقابل نشانها و نقشهای بازمانده از ایران باستان قرار میدهد:«در یک گوشۀ این آرم و بالای سر آنها خورشید ایران دیده میشود که با کمال عبوسی اخمو تخم به این منظرۀ واویلا نگاه کرده،ضمنا یک نقش مسخرهای در زیر لبان او پیداست که در عین تکدر باز به خدای ایران و به علامت فروهر که یادگار عظمت و موحدی ایرانیان باستان است اعتماد نموده و این آرم وحشیانه (ببخشید متجددانه)را مسخره مینماید.
67در این توصیف نیز ویژگیهای تازهای که در تابلو اول دیدیم به خوبی قابل مشاهده است: {Sدو ماه رفته ز پاییز و برگها همه زرد#فضای شمران از باد مهرگان پرگرد# هوای دربند از قرب ماه آذر سرد#پس از جوانی پیری بود،چه باید کرد# بهار سبز به پاییز زرد شد منجرS} روحیۀ شار نیز همآهنگ با طبیعت سرد و خزانزده دچار غم و اندوه است: {Sروان به روی زمین برگها ز باد ایاز#به جای آن شبیام بر فراز سنگی باز# نشستهام من و از وضع روزگار پکرS} پیوند عاطفی و همدلانه با طبیعت موجب میشود که روحیۀ اندوهزدۀ شاعر در عناصر طبیعت نیز مجسم شود: {Sشعاع کماثر آفتاب افسرده#گیاهها همگی خشک و زرد و پژمرده# تمام مرغان سر زیر بالها برده#بساط حسن طبیعت همه به هم خورده# بسان بیرق غم سرو آیدم به نظر...."