چکیده:
دو روی کرد میلی و توصیفی در معناشناسی نام های خاص، هر کدام برآوردگار شهودهایی و در عین حال ناقض شهودهایی دیگرند. سینز بوری کوشیده است تا با معرفی نظریه دلالت بدون مدلول (RWR)، نظریه ای بینابین دو نظریه فوق ارائه دهد. در این مقاله، ابتدا به انگیزهای معرفی RWR، همچون حل برخی مشکلات در متون موجهه، به دست دادن معناشناسی ای درخور برای نام های تهی و وفاداری به نظریه معنای دیویدسون، پرداخته می شود و سپس نظریه مختار او تقریر و نقد می شود. در بخش آخر، کوشش می شود برخی مسائلی که برای نظریه میلی مطرح شده است، حل شود. از آنجا که RWR بیشتر نظریه ای میلی است تا توصیفی، این خود می تواند نشان دهد که بیش از دو نظریه پیشین، برآوردگار شهودهای ماست.
خلاصه ماشینی:
"حداقل به دو صورت میتوان این مشکل را حل کرد: اول آن که تعبیر ضرورت ضعیف شود؛ یعنی (4) □Ψ صادق است، اگر و تنها اگر در همة جهانهای ممکن که ثوابت موجود در Ψ به چیزی اشاره میکنند، Ψ درست باشد.
البته این خود به این معنی نیست که جملات موجههای چون «ممکن بود که چیزی باشد که چنین و چنان باشد، گو این که در جهان واقع موجود نیست»، مشروعیتی برای حضور در زبان ندارند؛ زیرا میتوان جهانهای ممکن را نه مشتمل بر ممکنات تحق نیافته، که تنها ابزاری کمکی و نوعی سخن گفتن دربارة عملگرهای موجهه دانست.
این همه تنها رخصت حضور نامهای تهی را میدهد، اما دربارة ارزش صدق جملات حاوی آنها، میتوان سه رویکرد را برگزید: 1- منطق آزاد مثبت: 279 برخی از این جملات، مانند «ولکان ولکان است»، که از اصل اینهمانی اشیاء با خود نتیجه میشوند (x=x)، صادقاند.
3- منطق آزاد منفی 281 (از این پس NFL): تمام جملههای سادة حاوی نامهای تهی، کاذباند؛ زیرا اولا یک جملة موضوع- محمولی ساده، وقتی صادق است که به چیزی اشاره کند که دارای صفت ادعا شده در جمله است؛ و ثانیا کاذب بودن همان صادق نبودن است؛ بر خلاف نظر فرگه که جملهای میتواند نه صادق و نه کاذب باشد.
212) ادعا کردهاند که ویژگی روانی شناسا چنان است که تنها از طریق وصف، میتواند اشاره کند و همین را مؤیدی بر این گرفتهاند که آنچه فهم یک نام را برای شناسای واقعی توضیح میدهد، نظریة توصیفی است."