چکیده:
در ادبیات منظوم فارسی، شراب، به لحاظ باور حیات بخشی آن، به مسیحا و اب حیات
مانند شده است.آیا این وصف صرفا توصیفی مبالغه آمیز در شأن شراب است یا در پس آن
باورهای ماندگار و دیرین نهفته است؟با مراجعه به منابع باورهای دیرین ایرانیان از
جمله منابع مزد یسنی، چنان به نظر میرسد که این گونه تشبیهات و توصیفات در باره
شراب برمبنای باورهای دیرین ایرانیان ساخته و پرداخته شده است. انتساب رویش درخت
انگور به خون گاو یکتا آفریده، و همانندیهای شراب یا«هوم بی مرگی»و در نهایت عقاید
رایج در میان باورمندان آیین میترا همه از باوری قدسی در باره شراب حکایت
میکند.احتمال میرود به هنگام جذب شدن برخی از باورهای آیین میترایی در عقاید
ترسایی، باور تقدس و حیات بخشی شراب نیز از این طریق در فهرست باورمندیهای مسیحیت
وارد شده باشد.بدین ترتیب باید اذعان نمود که توصیف حیات بخشی شراب در شعر فارسی
بعد از ادوار اسلامی، ریشه در باورهای دیرینه ایرانیان دارد، اما توجه اغلب شاعران
ایرانی به این باور، توجهی از سر ناخود آگاه و بدون آگاهی دقیق از ریشههای این
باورمندی بوده است.
خلاصه ماشینی:
"با توجه به آنچه گذشت، شاعران ما نیز همانند گذشتگان خود-البته به نحو ناخود آگاه -از باور حیاتبخشی شراب آگاهی داشته، به هنگام رویارویی با مرگ، روی به شرابخواری آورده یا به تجویز آن پرداختهاند:ساقیا باده که اکسیر حیاتست بیارتا تن خاکی من عین بقا گردانی(5/ص 375)بیا ساقی آن کیمیا فتوحکه با گنج قارون دهد عمر نوحبده تا برویت گشایند بازدر کامرانی و عمر دراز(5/ص 356)آبی که خضر حیات از او یافتدر میکده جو که جام دارد(5/ص 81)زان باده که عمر را حیات دگر استپر کن قدحی گرچه ترا درد سر استبر نه به کفم که کار عالم سمر استبشتاب که عمر هر دمی در گذر است(7/ص 46)زان می که شراب جاودانی است بخورسرمایه عیش این جهانی است بخورسوزنده چو آتش است لیکن غم رابرنده چو آب زندگانی است بخور(7/ص 22)در پای اجل چو من سر افگنده شوماز دست اجل چو مرغ پر کنده شومزنهار گلم بجز صراحی مکنیدشاید که چو بوی میرسد زنده شوم(7/ص 53)بدین ترتیب میبینم که تشبیه«می یا شراب»به«آب حیات یا عیسی مسیح میتواند بر اساس باوری بسیار دیرینه شکل گرفته باشد؛اگرچه به احتمال فروان پدید آورندگان آن تشبیه-از جمله خاقانی-از پیشینه آن آگاهی کامل نداشتهاند:ز آن میی کآتش زند در خوانچه زرین چرخخوانچه کرده و آب حیوان در میان انگیختهخوانچه هاشان چون خلیل از نارگل بر ساختهجرعههاشان چون مسیح از خاک جان انگیخته(6/ص 392)یا در جای دیگر:خیک است شش پستان زنی رومی دلی زنگی تنیمریم صفت آبستنی عیسی دهقان بین در او(6/ص 452)یا در این بیت:می چو عیسی و ز رومی ازغنونعنه انجیل خوان برخاسته(6/ص 475)بنابر آنچه گذشت، «صلیب آور»در بیت زیر از خاقانی تعبیری جز خود عیسی ندارد:ساقی صنم پیکر شده باده صلیب آورشدهقندیل از او ساغر شده تسبیح زنار آمده(6/ص 389)بیت یاد شده، از قصیدهای است که خاقانی آن را در مدح جلال الدین شروانشاه، اختسان بن منو چهر سروده و تشبیب آن در مورد فرارسیدن عید فطر و بیان زیباییهای ماه نو شوال است."