خلاصه ماشینی:
"حال این سؤال مطرح میشود که نویسنده،کوشیده چه نوع جهانبینی فرهنگیای را در اختیار کودکان قرار دهد؟و این کتاب با مضمونی چنین پوچگرایانه و پر از خشونت،میتواند باعث رشد کدام بخش از شخصیت فردی یا اجتماعی کودک شود؟ اگر(در خوشبینانهترین حالت)نتیجه بگیریم که نویسنده قصد داشته دنیای انسانها را مملو از حقکشی و ناعدالتی تصویر کند و بگوید بهتر است برای فرار از این دنیا به ادبیات و قصهها پناه برد(مفهومی که بهدرستی پرداخته نمیشود،چون در کتاب دنیای سنتی قصهها با دنیای انسانها آمیخته است و کودک تصویر دقیقی از دنیای قصه نمییابد)،با اینحال همین کورسوی امید را نیز تصویرگر با تصاویر خود از میان برده است.
اینهمه تاکید بر چهرههای زشت و کریه چه معنایی دارد؟این عناصر بصری چه نوع ساختار ذهنیای را در مخاطب بهوجود میآورند؟دنیای اطراف را چگونه به کودک معرفی میکنند؟ چه هدفی درپی دارند و چه میخواهند بگویند؟درواقع به سؤالاتی که ما در ابتدای این نوشته کردیم،چه پاسخی میدهند: این تصاویر برای چه هستند؟میخواهند چه کاری انجام دهند؟میخواهند چه چیزهایی را به مخاطبان خود منتقل کنند و مخاطبان در برابر آنها چه وظایفی دارند؟مخاطب این آثار چه کسانی هستند؟با چه سنوسالی و یا چه پسزمینه اجتماعی،قومی و فرهنگی؟این کتابها و تصاویر مخاطبان را دعوت میکنند تا چگونه افرادی باشند و چه کارهایی انجام دهند؟و مهمتر اینکه اینگونه تصاویر(که بیشتر منعکسکننده دغدغهها و تفکرات فردی و بیمارگونه است)،چه تأثیرهای مخربی بر ذهن کودکان میگذارند؟ (به تصویر صفحه مراجعه شود) اگر بهتمامی نکاتی که در بالا آمده،مسئلهء فونت(قلم)مورد استفاده در کتاب را که قلمی ناخواناست و اندازه آن نیز برای گروه سنی ذکرشده در کتاب بسیار ریز است."