خلاصه ماشینی:
"8 اما اثبات صغری از بند«ج»(این مقاله)بدست میآید زیرا بنابر آنچه در بند«ج»گفتیم بسیط الحقیقه شامل کل سعهء وجودی است پس باید بمعنای واجب الوجود باشد.
در واقع،وجود مطلق یا آنچه مطلقا نامتناهی است در هیچ بخش از هستی غایب نیست یعنی شامل کل سعهء وجود است و هم عین واجب الوجود است و هم عین بسیط الحقیقة.
لذا بسیط الحقیقة اگر شامل جزئی از وجود نباشد این بمعنای قبول ترکیب در آن است و این خلاف فرض بساطت است.
31لایب نیتس بساطت را معادل عدم جسمانیت بحساب آورده است زیرا جسم بحکم ترکیب مرکب از اجزاء است و آنچه مرکب نباشد فاقد اجزاء است پس باید دارای وجود غیر جسمانی باشد.
لایب نیتس برای اثبات کمال و تمامیت«مناد»- بعنوان بسیط الحقیقه-به استدلال دیگری متوسل میشود که از اسپینوزا اقتباس کرده و جای آن در فلسفهء ملا صدرا خالی است؛رابطهء موضوع با محمولات خود یا جوهر با صفات خود یک رابطهء ضروری است.
این ضرورت حاکی از این است که مناد بعنوان بسیط الحقیقه چیزی است که سلب در ذات آن نیست و بنابراین باید حاوی کل جهان باشد.
از اینجا لایب نیتس به نتیجهای میرسد که از سنخ مفاهیم مربوط به اصالت ماهیت است و مغایر با دیدگاه اصالت وجودی ملا صدراست:«این مطلب[یعنی قاعدهء کل شامل اجزاء یا بسیط الحقیقه کل الاشیاء]در مورد وجود ناب هم صادق است.
فاقد محمولات و صفات محال است-زمینهای در فلسفهء او فراهم کرد که برای کثرات و نهایتا آنچه بتعبیر ملا صدرا اصالت ماهیت نامیده میشود،راه باز میشود؛توضیح اینکه«بسیط الحقیقه»یا«مناد»در نظر لایب نیتس نوعا واحد اما مصداقا متکثر و تعدادا نامتناهی است."