خلاصه ماشینی:
"اما از طرف دیگر هویت نوعیهء عالم ماده،سابقهء عدم زمانی ندارد یعنی عالم و مقاطع و اجزاء بینهایت آن از ازل تا ابد موجودند لکن ایجادت ازلی حقتعالی و این تعلق ازلی قطعات مختلف عالم،منافاتی با وجود آنی آنها ندارد و با آن قابل جمع است و آنچه که مصحح این جمع است آنستکه،اخذ و اعطاء و فاعلیت فاعل فیاض در ناحیهء وجود و هویت و انیت است و این هویات عین ربط و جاعلند اما این انیت و هویت در مجردات امر ثابت و دائمی است و در مادیات تجددی و زائل و حادث،لهذا نه تعطیل فیض حق و یا حدوث ارادات متجدد در او لازم میآیدت و نه قدم زمانی قطعات و مراحل وجودی عالم و وجه جمع بین دو امر مزبور وجود اجسام است که عین صیرورت است: «فالفیض من عند الله باق دائم و العالم متبدل زائل فی کل حین و إنما بقاؤه بتوارد الأمثال»11 صدر المتألهین برای تقریب این مطلب به ذهن مثالهای روشنگری میآورد او اتکاء عالم ماده به خداوند را به اتکاء سخن به سخنور و نور خورشید به خورشید و تعدد نفسهای یک فرد زنده تشبیه میکند نه به ساختمان و معمار آن یا نوشته با نویسنده،چون ساختمان یا نوشتار پس از حدوث،مستغنی از معمار و نویسنده است اما در سخن و کلام؛چنین نیست و متکلم اگر لحظهای ساکت شود،کلام باطل و منعدم میگردد چنانکه اگر خورشید لحظهای نورافشانی نکند همهجا تاریک خواهد شد، بعلاوه کلام،جزئی از متکلم نیست بلکه فعل او و ظهور اوست و سابقهء عدم زمانی داشته است و نور خورشید ظهور خورشید است نه عین آن،همچنین عالم نیز صرف ظهور حق متعال اسات نه جزئی از او بلکه فضل و فیض او."