چکیده:
این نوشتار در جستجوی حقیقت «نمو» و چگونگی رخداد آن در نبات و حیوان به رشته تحریر در آمده است. و به همین مناسبت، معنای «نمو» و دیگر واژگان مربوط، هم از لحاظ لغوی و هم از نظر اصطلاحی بررسی شده است. آنگاه، مباحث مقدماتی به میان آمده و دیدگاههای مختلف، در این باره، مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. نگارنده سرانجام به این نتیجه رسیده است که «نمو» حرکت مقداری است و این حرکت، نمودی از حرکتی بنیادین است که آن را «حرکت جوهری » خوانده اند. در این پژوهش، بنیانگذاران سه حوزة فلسفی مشاء، اشراق و حکمت متعالیه بیشتر در مورد توجه واقع شده اند.
خلاصه ماشینی:
"«ذبول»در لغت پژمردگی را گویند(معین،ذیل ماده)و در فلسفه،بهمعنای کاهش مقدار جسم نبات یا حیوان است که بتدریج و بطور طبیعی با انفصال پارهای از اجزای آن
افزایش مقدار اجزای زاید بدن نبات و حیوان است که با اضافه شدن اجزای دیگر بدان
به ضدی دیگر نیست و در حرت تنها،به تقابلی ناچیز نیاز است که این مقدار در حرکت
ناگفته نماند که استدلال ابن سینا در اثبات حرکت مقداری بر پایهء کاستی و فزونی مقدار است.
شیخ اشراق،باز هم بر نفی حرکت مقداری پای فشرده و گفته است:اگر تو این بدن یا
با این بیان شیخ اشراق آنچه را دیگران حرکت مقداری خواندهاند،درواقع حرکت
سخن گفته،نظرش این است که اجزای غذایی استحاله شده و با جوهر بدن همگون
پذیرفته نیست؛زیرا قائلان به حرکت مقداری،در هر مقطع حرکت،مقدار خاصی برای متحرک قائلند که با مقدار آن در مقاطع دیگر تفاوت دارد نه اینکه تمام مقدارها که
است:جسم نامی متصل واحد نیست و همینگونه است اجزای غذایی زیرا این دو،از
سخن دوانی،بر این اصل استوار است که عناصر بسیط همواره صور نوعیهء خود را
جسم متصل دیگر و روشن است که این امر مستلزم نفی حرکت مقداری است چرا که
که منقسم به اجزای مقداری همانند است و قبل از انقسام،وجود متحدی دارند و این نوع اتصال بین غذا و مغتذی ممکن است و به انعدام آنها نمیانجامد.
دقیقی دارد و آن اینکه شیء نامی مجموع نفس و بدن است و گاهی جسم را به این اعتبار
ملا صدرا اصلی را پرداخته و بر آن اساس،در این بحث وارد گشته است."