خلاصه ماشینی:
"اکثریت مردم افغانستان در روستاها زندگی میکنند و فقط 51%مردم آن شهرنشین می باشند،مردم روستاها نیز غالبا کشاورز و دامدارند ولی بدلیل کمبود زمین قابل کشت (اراضی قابل کشت از ده درصد کل مساحت افغانستان تجاوز نمیکند)وضع کشاورزی نیز چندان رضایتبخش نمیباشد هرچند که اقتصاد این کشور عمدتا بر کشاورزی استوار است از طرف دیگر چون بافت جامعه یک بافت فئودالی بوده همین میزان زمین قابل کشت در اختیار کشاورزان نمیباشد و کشاورزان هرآنچه را هم که با بدبختی و رنج و تلاش بسیار بدست می آورند باید در اختیار فئودالها بگذارند،حکومتها نیز برای پایداری و ثبات خویش،خانها را تقویت نموده،و میتوان گفت که کشاورز افغانی ظلم و ستمی مضاعف را تحمل مینماید و شاید بهمین دلیل است که استعمارگران همواره کوشیدهاند تا بافت قبیلهای و فئودالی در این کشور پابرجا بماند.
و حرکتهای امپریالیزم انگلیس در افغانستان نیز جدای از این قانون کلی نبود،آنان بعد از شکست (به تصویر صفحه مراجعه شود) فضاحت بارشان اگرچه خود رفتند ولی فردی به نام امیر دوست محمد که از طرف مردم«امیر کبیر در خیانت»لقب گرفته بود به غارت و چپاول خود ادامه دادند،تا اینکه بعد از چندین سال(در سال 8781)استعمارگران انگلیسی بار دیگر به بهانه حضور یک هیئت روسی در افغانستان به این کشور حمله نمودند و اینبار نیز چون گذشته با شکست مواجه شدند و این دومین درسی بود که استعمارگران از مقاومت ملت افغانستان آموختند پس از شکست مجددا به همان شیوه قبلی دست یازیده و یکی دیگر از سرسپردگانشان را به سلطنت منصوب کردند،این شخص که عبد الرحمن نام داشت توانست با کشتارها، شکنجهها و فشار و ارعاب تا مدتی دوام بیاورد."