چکیده:
بنابر دیدگاههای فلسفی رایج، موضوع فلسفه اولی عبارت است از «وجود مطلق» یا«موجود از آن جهت که موجود است»؛ ولی روشن است که درستی این سخن،مشروط است به اینکه وجود، حکمپذیر باشد؛ یعنی اتصافش به برخی احکام واوصاف، ممکن باشد. ادعای این مقاله آن است که در وجود، چنین شرطی امکانتحقق ندارد. بنابراین وجود، حکمناپذیر است و ممکن نیست که «وجود مطلق» یا«موجود از آن جهت که موجود است» موضوع فلسفه باشد.
خلاصه ماشینی:
حكمناپذيرى وجود حسين عشاقى چكيده بنابر ديدگاههاى فلسفى رايج، موضوع فلسفه اولى عبارت است از «وجود مطلق» يا«موجود از آن جهت كه موجود است»؛ ولى روشن است كه درستى اين سخن،مشروط است به اينكه وجود، حكمپذير باشد؛ يعنى اتصافش به برخى احكام واوصاف، ممكن باشد.
پاسخ فلاسفه مشّاء، اشراق و متعالى به پرسش مزبور، اين است كه فلسفه اولى درباره «وجود مطلق» يا«موجود از آن جهت كه موجود است» سخن مىگويد و احكام و اوصاف چنين موضوعى را بيانمىكند؛ اما درستى چنين پاسخى وابسته به اين است كه وجود يا موجودى كه اين فلاسفه آن رابه منزله موضوع فلسفه پذيرفتهاند، حكمپذير، و اتصافش به برخى احكام و اوصاف، شدنى وممكن باشد؛ زيرا در غير اين صورت، براى فيلسوف و فلسفه، مجالى باقى نيست كه سخن ازاحكام و اوصاف وجود بگويد.
احتمال نخست باطل است؛ زيرا اگر چنين وصفى موجود باشد، بايد واجبالوجودبالذات نيز باشد؛ چون از سويى آن وصف بنابر فرض، موجود است، و از سويى ديگر و باز بنابرفرض، اين موجود در موجوديتش هيچ شرط و قيدى ندارد و روشن است كه چنين موجودى،واجبالوجود است.
فرض نخست باطل است؛ زيرا اگر حقايق ايناحكام، همان حقيقت «وجود مطلق» باشند، خلاف فرض لازم مىآيد و نيز احكام «وجودمطلق»، ديگر نبايد احكام «وجود مطلق» نباشند؛ چون حكم مفروض، در تقرّر ماهوى و بهدنبالش در تقرّر وجودى، عين موضوع است، و روشن است چيزى از احكام خودش نيست.