خلاصه ماشینی:
"یعنی در این نمایش ما با فضایی ذهنی روبهرو هستیم که قرار است از ذهن صاحب اثر به ذهن مخاطب انتقال پیدا کند.
او از یک سو باید به سمتی حرکت کند که در آن تمام نشانههای دیداری کمرنگ شود تا مخاطب بتواند تمرکز لازم را بر رخدادهای شنیداری داشته باشد و ذهنیتاش از کار آشفته نشود و از سوی دیگر باید ماهیت تئاتر را هم حفظ کند و به هرحال به ساختاری نزدیک شود که بازیگران بتوانند روی صحنه حرکت کرده و از حداقل امکانات بهره گیرند.
در واقع همه آدمها در شیوه بیان،ابهام و پرسشی درونی نسبت به وضعیت درونی و برونی خود دارند که این صدای صاحب اثر است و کوهستانی آن را حذف نمیکند.
کوهستانی آدمهای نمایش خود را هم چون یک بازی شطرنج از بالا هدایت میکند و بر این پایه میکوشد از فضای دیداری صحنه استفادهای مینیمالی نماید."