خلاصه ماشینی:
"خشهایی از مقاله«اوستا و پژوهش دردناک هستی»یوسفعلی میرشکاک آیا نمیتوانست بدون آن همه رنج و درد زندگی کند؟این پرسشی است که پس از مرگ هر دردمندی برای اهل درد پیش میآید.
-اوستا ظاهری ظریف و این اواخر نحیف داشت،اما باطن او برای تحمل درد بسیار ستبر و درشت مینمود،و از همینرو،خود را درعمری سراسر عذاب آماده مواجهه با دردناکی جان خویش و جهان کرده بود.
اوستا میتوانست کریم و بخشنده نباشد،ولی بود؛با اینکه این کرامتگرسنه ماندن را برای او به ارمغان میآورد.
با دل نیرومند امیران به جهان آمده بود و دستتهی نیازمندان و هیچ دردی فراتر از این برای انسانیت نیست و اوستا انسان بودپیش از اینکه شاعر باشد....
پیش از آنکه فلسفه و اساطیر و ادبیات تطبیقی و نقد هنربیاموزد،توسط عشق از پا درافتاده بود و گرچه بهرهمندی او از مراتب مختلف دانش دیروز و امروز افزونتر از دیگر شاعران بود،هرگزنتوانست آنچنان که باید از دانش خود در برابر عشق سپری بسازد..."