خلاصه ماشینی:
"هرچند به نظر میرسد که در نقد هنرهای تجسمی و ساخت آثار این گستره هنر در دهه 0891،مباحثی از این دست مدنظر قرار گرفت،ولی بهطور کلی فقط بخشهایی از آن مورد توجه منتقدان هنری و هنرمندان هنرهای تجسمی واقع شد.
این مدلول متعالی،در صورت یافت شدن،منشأ منشأها و بازتاب خود تلقی شده،و معنای غایی را به دست میدهد،و به گفته دریدا فرجام اطمینان بخش ارجاع از نشانهای به نشانه دیگر را در اختیار قرار میدهد و اساسا به معتقدانش این تضمین را میدهد که قطعا وجود دارند و واجد معنایی نهاییاند.
جداسازی یک اثر هنری از زمینه فرهنگی،که قبلا به آن تعلق داشته،و قرار دادنش در زمینهای جدید،این امکان را برای هنرمند فراهم میکند که مدلول متعالی،و در نتیجه مرکزیت یک معنا را از بین ببرد.
در اثر مورد گفتوگو تحول شکل اصلی(که در این تابلو پیکر آرمیده مسیح است)از زمینه فرهنگی و مذهبیاش جدا شده و طبیعتا مفهوم دیگری غیر از معنای اصیل و حقیقی تابلوی اولیه را به ذهن متبادرمیکند.
مضافا آنکه تکه تکه کردن تصویر و ترکیب آن با تصویر انسانی معمولی از زمان امروز،که به همان شیوه دراز کشیده،برای آنان این امکان را فراهم آورده است که نه فقط به بازی حیاتی در جریان خلق اثر دست زنند،بلکه مرز میان تقدس و زندگی معمولی و خدا و انسان را بر هم زنند-در مسیحیت،عیسی خدایا پسر خداست و پیامبر و از جنس بشر نیست."