خلاصه ماشینی:
"در سرزمین کلام،که هزار سال نظم و نثر در کارنامه خود دارد،و در فرهنگی که اوج نگارگریاش وقتی رخصت میباید بر صفحه نقش شود که بخواهد کلامی را مصور،یا از پس اندیشه مکتوبی جاری شود؛و در زمانهای که نقاش برای کسب اهمیت به کلام یک نویسنده یا شاعر محتاج است، بیتردید انرژی مثل زدنی نقاشی چون ایران درودی به مسیری کشانده میشود،و به سرنوشتی دچار میگردد که کمترین عارضه آن میتواند تأیید احساسی و غیر کارشناسانه اهل شعر و ادب باشد.
نمیدانم اگر آقای ژان کوکتو با کارهای یک بانوی سرپرست خانوار،که گل را بهتر از ایران درودی میکشد و یک غروب دلگیر را بسیار دلگیرتر از او نقاشی میکند،روبهرو میشود،باز همچنین فرمایشاتی میفرمودند،یا نه؟ نوشتن درباره این نقاشیها و بررسی و تفسیر آنها کار دشواری نیست(در اینجا به لفظ تفسیر تأکید دارم،چون این آثار چیزی برای تحلیل فنی و ساختاری در زیروبم خود ندارند)،اما دشواری کار در آن است که تاکنون-علی الظاهر-هیچ قلمی آثار این نقاش را فارغ از توصیفات ادیبانه و تعارفات شاعرانه مورد بررسی قرار نداده است."