چکیده:
در حوزه اندیشه سیاسی، بحث وظایف و کارکردهای حاکمیت از مباحث مهم فلسفه سیاسی است. همگان بر این باورند که بسترسازی برای رشد و توسعه از وظایف مهم دولتهاست. این امر زمانی تحقق پیدا میکند که عدالت در جامعه گسترش یافته باشد. به عبارت دیگر، توسعه بدون عدالت اجتماعی معنا و مفهومی ندارد، هدف نهایی توسعه، تأمین سعادت و خوشبختی همه شهروندان است. سعادت و تعالی مقولهای است فرهنگی و اجتماعی، و بهترین چیزی که میتواند سعادت را معنا بخشد دین است؛ چراکه دین برای همه ابعاد وجودی انسان برنامه دارد و آن در گرو تحقق عدالت است. این مهم صرفآ به وسیله حکومتی کارآمد و توانمند محقق میشود. این مقاله با رویکرد تحلیلی و نظری و با هدف تبیین جایگاه عدالت و توسعه در کارویژههای دولت دینی تدوین شده است.
خلاصه ماشینی:
"17 از آنجایی که بحث سازهها و مبانی عدالت در تعریف عدالت مهم و اساسی است و در نوع نگرش و حتی برنامهریزی اجتماعی حکومتگران یکی از وظایف آنها اجرای عدالت است، به صورتی گذرا و خلاصه این موضوع را جمعبندی میکنیم: از مجموع کلمات حضرت علی(ع) در خطبه 207 و نامه مالکاشتر و موارد دیگر به دست میآید که پایه و مبنای عدالت اجتماعی «حقوق اجتماعی» است.
اصولا، هدف از تشکیل جامعه به طور کلی و نظام سیاسی دینی این است که جامعه بستر رشد و تعالی معنوی را برای انسان فراهم کند و او را در رسیدن به کمال مطلوب، که همان تقرب به سوی خداوند متعال است، فراهم نماید.
گرچه آن حضرت مدت زیادی حکومت نکرد و از سوی دیگر تیپهای مختلف مخالفان بخصوص سهمخواهان و زیادهطلبان در قدرت و ثروت مانع مهمی در برابر حضرت بودند و آن امام به دلیل کمبود نیروی متخصص و نخبه برای به کار گرفتن آنها در مناصب اداری و عدم همراهی عموم مردم در بعضی مواقع و تنهایی و بییاوری آن حضرت، باعث شد آنچنانکه مطلوب حضرت بود و خود در روز دوم به حاکمیت رسیدنش اعلان کرده بود، برنامههایش به پیش نرود ولی به هر حال آنچه که مهم است شاکله و ساختار حکومت بود که براساس حق و عدالت پایهریزی شده بود و در رأس هرم قدرت امام معصوم قرار داشت، و این خود ظرفیتی ایجاد میکرد که سایر مسائل را حل و مشکل را آسان بنماید."