خلاصه ماشینی:
"من سه مثال تاریخی از اینگونه موارد به دست میدهم: الف-در زمان رضا شاه پهلوی،در اوائل 1312 پادشاه وقت و مشاوران او را به نیت استفادهی بهینه از موقوفات سرشار کشور،به وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه پیشنهاد کردند که لایحهیی را به مجلس ببرد که تمام اراضی موقوفهیی که برای روضهخوانی و اطعام عزاداران یا مصارف مشابه در سرتاسر کشور وجود دارد،به نرخ کارشناسی شده از طریق مزایده به مردم بفروشند و استدلال میکردند که اولا،دولت با استفاده از نقدینهی حاصله از فروش این موقوفات میتواند کارخانههایی تأسیس کند و برای مردم هم اشتغالزایی نماید و ثانیا،خریداران این املاک هنگامی که مالک زمین باشند و بدانند که منافع حاصله از آن به جیب خودشان میرود و صرف موقوف علیهم از پیش تعیین شده نمیشود،بیشتر روی زمینهای کشاورزی کار خواهند کرد.
او هم به فاصلهی چند ثانیه تحت تاثیر همان شعار:دستش را گره کرد و از پنجره بیرون برد و داد زد:«زندهباد شاه!!» من برای تبیین بهتر مسالهی فرار از مسئولیت شخصی،به سه خاطرهی ناگفته در اینجا اشاره میکنم: من از یک شاهد عینی شنیدم که شصت سال پیش وقتی که در زمان نخستوزیری قوام السلطنه،قرار شد آیت الله سید ابو القاسم کاشانی را در سبزوار در خانهی دامادش محمد رضا مسلم دستگیر و به قزوین تبعید کنند،یک مأمور انتظامی به نام سرهنگ بقا ساعت پنج صبح برای دستگیری آیت الله کاشانی به در خانهی مسلم(داماد آیت الله کاشانی)رفت و او را از خواب بیدار کرد و به او گفت:المأمور معذور!به ما دستور دادهاند که شما را دستگیر کنیم و به تهران برگردانیم."