چکیده:
دورهء ناصر الدین شاه قاجار،یکی از ادوار مهم تاریخ جدید ایران است.در این دوره،تحولات سیاسی،اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی بسیاری رخ داد که در شکلگیری حوادث بعدی بسیار تأثیرگذار بود.یکی از مهمترین تحولات فکری و فرهنگی این زمان،به زایش شیوه و اسلوب خاصی در تاریخ نگاری مربوط است که خود متأثر است از به کارگیری سبک نوینی از ادبیات فارسی که به سرهنویسی مشهور است. در این مقاله تلاش میشود مبانی و منابع اندیشههای باستانگرایی در تاریخنویسی ایران و نیز جنبش سرهنویسی با تکیه بر دیدگاههای شاهزاده جلال الدین میرزا قاجار بررسی و منابع فکری او نقد و ارزیابی شود.
خلاصه ماشینی:
"بعد از دورهء فتحعلی شاه میتوان از شاهزادگانی نامبرد که به نحوی از انحا دلبستهء فرهنگ و ادب بودند:طهماسب میرزا مؤید الدوله در فقه و اصول شیعه دستی داشت؛علیقلی میرزا اعتضاد السلطنه،رئیس دارالترجمه دورهء ناصری به شمار میآمد و با علوم جدید هم آشنایی داشت؛فرهاد میرزا معتمد الدوله،هم نویسندگی میدانست و هم در زبان و (1) intersubgection ادبیات عربی چیرهدست بود؛شیخ الرئیس قاجار به نحلههای مختلف حکومت خودکامهء قاجار،از جمله اتحاد اسلامی،دلبستگی داشت؛شاهزاده محمد طاهر میرزا مترجمی چیره دست بود که کتاب مشهور سه تفنگدار الکساندر دوما را ترجمه کرد و فرزند او یحیی میرزا در سلک مشروطه خواهان بود و جان خود را بر سر این راه گذاشت و از همه بالاتر،فرزندش سلیمانمیرزا در زمرهء رجال مبرز وشناخته شدهء سیاسی ایران معاصر به شمار میرفت.
به راستی چرا جلال الدین از چنین منابع ناشناخته و حتی مجعولی برای نگارش کتاب خود استفاده میکرد،اما هرگز حتی از کتاب مشهور هرودودت آگاهی نداشت؟این منابع قلیل و البته نایاب را از کجا به دست آورده بود و چه کسی این منابع را به او میداد؟میدانیم که او از ایران پای بیرون نگذاشت؛پس آیا منبع مطالعات وی کسانی جز مانکجی میتوانند باشند؟موضوع مهم این است که این منابع حتی زرتشتی هم نبودند،بلکه همه کتابهایی جدید بودند که تاریخ ظهور آنها با تاریخ فعالیت کمپانی هند شرقی در هندوستان همزمان بود.
اما نکته این است که اگر مه آباد چنین سابقهء دیرینهای در تاریخ ایران زمین دارد،چرا کیومرث را که میلیونها سال بعد از او سر برآورد،آدم ابو البشر نامیدهاند؟ مطابق دوره بندی یاد شده،جلال الدین میرزا مدعی است مکه،خانهء مه آباد بود و به روایت او،آن را«مه گه»میخواندند."