چکیده:
هرچند میتوان ادعا نمود که مفاهیم اساسی دینی معنای حقیقی و ثابتی دارند اما همواره،معانی واژهها،در طی زمان،دستخوش تغییرات فراوان میشود و یک واژه،در همهء حالات به یک معنا به کار برده نمیشود.به عبارت دیگر این،نحوهء ادراک آدمی است که نحوهء حضور مفاهیمی از این دست را در عرصهء حیات او رقم میزند.
این مقاله نه در پی بررسی تحول تاریخی مفهوم رشد و ارشاد است و نه مدعی دستیابی به معنای حقیقی آن در فرهنگ اسلامی است؛بلکه تنها سعی دارد فهم خود را به معنای حقیقی و ثابت این مفاهیم نزدیک کند و از این رهگذر به پیشنهاد یک منظومهء معنایی و یک صورتبندی نظری و طرح یک دیدگاه نظری تربیتی بپردازد.به بیان دیگر،صرف نظر از تحول تاریخی و کاربردهای امروزین ارشاد اسلامی،در پی آن است که از طریق مقایسهء این واژه با سایر مفاهیم متقارب،در یک فضای نظری خاص،به تبیین معنای ارشاد اسلامی و یک صورتبندی نظری برای تعیین نسبت این مفهوم با سایر مفاهیم مجاور اقدام کند.این معناکاوی با رویکردی تربیتی و در راستای نظریهای که نگارنده در حوزهء تعلیم و تربیت اسلامی ارائه کرده است(نظریهء بصیرت)انجام میشود؛بنا بر این صرفا از نوع روایی و قرآنپژوهی به شمار نمیآید.
این مقاله بر آن است که با تکیه بر دیدگاهی تربیتی،تا آنجا که مقدور است به گونهای پدیدارشناسانه و بر اساس برداشتی از متون موثق دینی،به تعبیری جدید از ارشاد اسلامی دست یابد،با این امید که این تعبیر، از طریق تغییر نگرشها،در حوزهء سیاستگذاری نیز وارد شده و در آن جاری گردد.
خلاصه ماشینی:
"بدین ترتیب،یک مربی یا تربیتپژوه مسلمان باید بداند آیا رشد،به تعبیر متون موثق اسلامی،با آنچه در اندیشهء بشری،به ویژه توسط روانشناسان مسلمان و غیر مسلمان،به کار رفته و میرود یکی است؟اگر یکی نیست چه تفاوت و چه نسبت منطقیای میان آنها برقرار است؟ او در ابتدا باید در معنای رشد در متون اسلامی کنجکاوی کند و نیز همین مفهوم را در علوم انسانی مرتبط با حوزهء فعالیت خود مطالعه کند،سپس از مقایسهء این معانی،به نتیجهای برای اندیشه و عمل تربیتی دست یابد.
اما در فرهنگ اسلامی مفاهیمی نظیر رشد، ارشاد و هدایت،که از اساسیترین مفاهیم اسلامی است که در متون موثق دینی به کار رفتهاند،پیوسته معنایی حقیقی و ثابت دارند؛با این وجود،باز هم در طول تاریخ در حوزهء فهم بشری دستخوش تغییراتی شدهاند و این نحوهء ادراک آدمی است که نحوهء حضور این مفاهیم را در عرصهء حیات انسان رقم میزند؛نکتهء اساسی این است که محقق مسلمان باید در حد امکان فهم خود را به معنای حقیقی و ثابت این مفاهمی نزدیک کند.
بنا بر این،متأثر از آموزش و تربیت است،اما در روانشناسی در اینباره اختلاف نظرهای جدی وجود دارد بدین معنا که صرفا در دیدگاههایی که مطابق آنها یادگیری برابر با رشد یا یادگیری چونان مقدمهء رشد دانسته شده این چنین است حال آنکه دیدگاه کسانی همچون پیاژه که اساسا رشد را مقدم بر یادگیری به شمار میآورند نمیتواند رشد را تحت تأثیر آموزش و بر این اساس امری ذو مراتب بداند."