چکیده:
تبیین و تفکیک"وجود"و"ماهیت"بدون تردید یکی از اساسیترین مباحث فلسفی در تفکر فلاسفهء مسلمان است.بدون اغراق این تمایز،نخستین گام را در تفکر وجودشناسی و مابعد الطبیعی مسلمانان شکل داده و بنیادی را فراهم ساخته که تمام ساختمان مباحث مابعد الطبیعه نزد مسلمانان بر آن استوار گردیده است.نویسنده در مقاله در حوزهء مباحث هستیشناسی تطبیقی به بررسی"تمایز متافیزیکی وجود و ماهیت"در نظام فلسفی اسلامی و در واقع، در حوزه فلسفهء مشائی(فارابی و ابن سینا)پرداخته است.ریشههای این نظریهء فلسفی را بر خلاف گمان برخی،در فلسفهء یونان باستان نمیتوان جست بلکه ریشههای آن در اندیشههای کلامی نخستین متکلمان مسلمان قابل جستجو و پیگیری است.مسألهء کلامی"شئ"و"موجود"و ارتباط بین آنها مهمترین منبع و ریشهء اندیشهء تمایز متافیزیکی میان"وجود"و"ماهیت"در فلسفهء اسلامی است.
خلاصه ماشینی:
"1-در قلمرو مباحث کلامی متفکران مسلمان از چه زمانی واژه"شئ"را در مباحث عقلی به کار بردهاند و واژهء "شئ"نخستین بار توسط کدام فرد و یا گروه اظهار شده است؟ بررسی رابطهء مفهوم"شئ"و"موجود"را برای نخستین بار متکلمان مطرح کردند اما نه به نحو متافیزیکی بلکه به عنوان یک مسألهء کلامی در دو بحث اصلی کلام: 1-صفات خداوند:آیا میتوان از خدا به عنوان یک"شئ"سخن گفت؟و اگر چنین است،چگونه؟ 2-قدرت خلاقه خداوند:آیا اشیائی هستند که خداوند علت به وجودآوردندهء آنها باشد؟و اگر اینچنین است،چگونه؟ مهمترین وجه این مسائل متکلمان،کاربرد شئ در معنای قرآنی آن است.
اما مسألهء مورد بحث در این مقاله آنست که حکمای مسلمان،-فارابی و ابن سینا-چگونه از موجود به وجود و از شئ به ماهیت راه بردند؟ملا صدرا در تحلیل متونی از الهیات که بیانکنندهء تفاوت معانی وجود و شئاند میگوید:غرض شیخ آن است که لفظ وجود مشترک بین دو امر است؛گاه وجود اطلاق میشود و منظور از آن مفهوم عام و بدیهی وجود است و گاه وجود اطلاق میشود و ماهیت خاص مراد است(صدرا،ص 116).
در آثار ابن سینا بهجز بحث از وجود و شئ که انعکاس مباحث معتزلهء نخستین است،رابطه شئ موجود و شیئیت در مباحثی که هیچ سابقهء کلامی ندارد نیز نقش مهم و سرنوشتسازی را ایفا کرده است از جمله در مسألهء خاص فلسفه ارسطویی در رابطهء بین علت غایی و علت فاعلی.
در آثار ابن سینا نیز بهجز بحث از وجود و شئ که انعکاس مباحث معتزلهء نخستین دربارهء شئ است،موجود و شیئیت در مباحثی که هیچ سابقهء کلامی ندارد نیز نقش مهم و سرنوشتسازی را ایفا کرده است از جمله در مسألهء خاص فلسفهء ارسطویی در رابطه بین علت غایی و علت فاعلی."