خلاصه ماشینی:
"اگرچه عنوان اصلی کتاب بلافاصله این برداشت را به خواننده منتقل میکند که اندریوا نیز نظیر بسیاری از دیگر پژوهشگران این حوزه،تحولات سیاسی ایران و روابط سیاسی این کشور را با همسایهی شمالیاش در دورهی مذکور،به بررسی گذاشته است،بحث اصلی این پژوهش نگرش شرقشناسانهی روسها به ایران قرن نوزدهم است که در سفرنامهی ایشان انعکاس یافته است.
به نوشتهی اندریوا تأکید بر شکوه باستانی ایران و ضعف و انحطاط این زمان این کشور،به نوعی زمینهساز این تلقی نیز بود که ایران ویران قرن نوزدهم همرده با دیگر سرزمینهای عقبماندهی«آسیایی»، نیازمند یاری روسیه به عنوان همسایهای متمدن برای گام برداشتن در مسیر تمدن و پیشرفت است.
ویژگیای که برخی روشنفکران روسی را بر آن داشته بود تا بر خاصیت و نقش منحصر به فرد روسیه در اتحاد سپهر فرهنگی شرق و غرب تأکید نمایند و کسانی چون فدور داستایفسکی (Fedor Dostoevskii,1881-1821) ،نقش (به تصویر صفحه مراجعه شود) رهاییبخش روسیه در آسیا و ضرورت تمرکز طرحهای راهبردی روسیه بر این بخش از جهان را مورد توجه قرار دهند (p.
اندریوا بازنمایی سفرنامهنویسان روسی از ایران و جامعهی ایرانی را نیز شاهد دیگری بر این ادعای خود در مورد بیاعتمادی درونی و احساس حقارت روسها در مورد هویت خود میداند و نهایتا برداشت خود را از شرقشناسی روسی چنین خلاصه میکند:«این رویکرد خاص به تعریف «خود»و تصویرگری«شرقیها»را من شرقشناسی روسی مینامم که درواقع گونهی اغراقشدهای از همان شرقشناسی اروپای غربی است.
بهویژه که روسها از دهههای پایانی قرن نوزدهم مطالعهی علمی و گستردهی تاریخ سرزمینهایی نظیر ایران را مورد توجه قرار دادند و این مطالعات در دورهی پس از انقلاب بلشویکی تحولی ژرف را تجربه نمود."