چکیده:
خالد،سلمان و ویلیام از سوی دانشگاه پژوهش ادیان،از اروپا عازم کشور هندوستان میشوند تا دربارهء دو مذهب غیرتوحیدی هندوئی و بودیسم تحقیق کنند.ویلیام که سرپرستی گروه پژوهشی را برعهده دارد،مسیحی، سلمان شیعه و خالد وهابی است در هتلی در شهر دهلی نو در هندوستان بحث میان خالد و سلمان دربارهء«عدالت صحابه»که اهل تسنن به آن اعتقاد دارند، آغاز میشود.سلمان براساس مکتب تشیع با عدالت«همهء صحابه»مخالف است و میگوید که خالد بن ولید را نمیتوان«سیف الاسلام»نامید،زیرا که در مأموریت خود در دعوت افراد قبیلهء خزیمه رفتاری بسیار زشت انجام داد.بحث آنها به موضوع افسانهء عبد الله بن سبا میرسد.سلمان خالد را متقاعد میسازد که افسانهء عبد الله بن سبا ساخته و پرداختهء مردی جعال بهنام سری بن عاصم بن سهل است که تمام رجال شناسان او را کذاب و سارق حدیث میدانند.و اکنون دنبالهء داستان...
خلاصه ماشینی:
"اهل تسنن عقیده دارند که صحابی کسی است که در زمان رسول خدا مسلمان بوده و آن حضرت را دیدار کرده باشد و تمام کسانی که با پیامبر مصاحبت داشتند عادل بودند و همهء آنها را باید احترام گذاشت.
سلمان لحظاتی چند مکث کرد و سپس ادامه داد: -برادر ارجمندم آیا میدانی چه کسی فحاشی و ناسزاگویی و لعن را نخستینبار در جامعهء اسلامی مرسوم ساخت؟اگر نمیدانی بدان که او معاویه بود.
لحظهای به این بیندیش که آیا میتوان معاویه و عمر و عاص را که زمانی کوتاه صحابهء رسول اکرم صلی الل?ه علیه و اله بودند،عادل نامید؟ سلمان سکوت کرد و به چشمان خالد خیره شد.
خالد در جواب گفت: -پس دربارهء اجتهاد صحابه چه میگویی؟علی و طلحه و زبیر و معاویه و عمر و عاص و همهء کسانی که در جنگ جمل و صفین شرکت کردند،با اجتهاد خود در آن جنگها شرکت کردند."