چکیده:
حقیقت نفس،مراتب و افعال و نسبت آن با بدن از زمره مهمترین موضوعات فلسفی بوده و هست بگونهیی که شواهد و قراین آنرا میتوان در قدیمیترین تأملات فلسفی یونانیان و غیر اینها ملاحظه کرد.در سنتهای فلسفی عالم اسلام نیز کوششهای دامنهداری برای عرضه علم النفس متناسب با روح معارف حکمی اسلامی صورت گرفته اما در حکمت متعالیه صدرایی سنخی از علم النفس عرضه شده است که هم ساحت انضمامی«نسبت مجرد و مادی»را توجیه میکند و هم ساحت نامتناهی«سیر و استکمال نفس»را تقریر مینماید؛و علاوه بر اینها سازگاری و انسجام کامل خود را با اجزاء و کلیت ساختار حکمت متعالیه نشان میدهد.درواقع برپایه نظریات«اصالت وجود»، «حرکت در جوهر»و«حدوث جسمانی و بقای روحانی نفس»تصویری از نفس انسانی و مقام آن عرضه میشود که هم از مشکلات و تعارضات معمول سنتهای فلسفی در این زمینه مبراست و هم افق جدیدی از وجود آدمی برمبنای منابع کتاب و سنت را میگشاید که ابعاد وجودی او را متناظر و مضاهی با کل عالم میداند.اگرچه صدر المتألهین در اینراه از سنتهای مشایی و اشراقی سلف بهره فراوان برده است ولی ابداعات و نوآوریهای او نیز بیبدیل و دارای اتقان کمنظیر است.
خلاصه ماشینی:
"توضیح اینکه در فلسفه ارسطو و مشائیان عالم اسلام،تقسیماتی نظیر«ماده و صورت»،«جوهر و عرض»،«قوه و فعل»و مانند آن از زمره تقسیمات ماهوی است و بنابرین نسبت میان آنها از سنخ تباین و تقابل است،در حالیکه در حکمت صدرایی اقسام یاد شده از زمره تقسیمات وجود است،بدین ترتیب که برمبنای اصل تشکیک در مراتب وجود،از یک مرتبه آن«صورت»انتزاع میشود و از مرتبه دیگر ماده؛یعنی فی المثل از وجود جسم میتوان از مرتبه فعلیت آن«صورت»را انتزاع کرد و از مرتبه قوهء آن ماده را.
ظهور این معنا در علم النفس صدرایی بدین نحو است که نفس ناطقه انسانی مشتمل بر تمامی مراتب وجود است بالقوه،و در جریان صیرورت خود از شأنی به شأنی و از نشئهیی به نشئه دیگر متحول میشود،در عین اینکه این تطور و تصرم،خللی به بساطت و تجرد نفس نمیرساند.
51 باید توجه داشت که رفعت مقام انسان در حکمت متعالیه و بطور کلی در سنتهای حکمی عالم اسلام بمعنای تصدیق وجود استقلالی انسان و باصطلاح «خودبنیادی»وجود او نیست،آنچنانکه فی المثل در دیدگاههای او ما نیستی و سوبژکتیو سنت غربی دیده میشود،بلکه عظمت و عدم تناهی انسان در حکمت متعالیه،جلوه و با رقهیی از عظمت مصدر وجود و ذات باری تعالی است که در عین حال تمامی وجودات امکانی-و از جمله وجود انسانی-را در عین الربط و النسبة تعین میبخشد و لذا یقینا این دیدگاه مؤدی به دیدگاههای انسان محور و مانند آن نخواهد شد و لا جرم گرفتار مشکلات و تعارضات دیدگاههای اخیر نیز نمیگردد."