چکیده:
مسئلهء مغایرت وجود با ماهیت از مسایل مهمی است که برای اولین بار در فلسفهء اسلامی مطرح شده است و در فلسفهء یونان سابقه نداشته است.این مسئله از اینجهت دارای اهمیت است که در نهایت منجر به نظریهء اصالت وجود شد،نظریهیی که میتوان آن را اوج و کمال فلسفه اسلامی دانست.هدف اصلی این مقاله بررسی این موضوع و تأثیر آن بر پیدایش نظریه اصالت وجود است.
خلاصه ماشینی:
"البته خواجه نصیر در مقام پاسخ به اعتراض فخر و دفاع از نظریه ابن سینا میگوید که سخن فخر مبتنی بر این فرض است که ماهیت،جدا از وجود تحقق داشته باشد و بعد وجود بر آن عارض شود،اما این فرض باطل است زیرا تحقق ماهیت در خارج بوجود است و اتصاف ماهیت بوجود،امری عقلی است.
17 فرزند ملا عبد الله یعنی ملا علی حکیم مدرس زنوزی در بدایع الحکمة مشابه این معنا را آورده و میگوید که در بحث اصالت وجود و اصالت ماهیت در دو موضع اختلاف وجود دارد:اول آنکه آیا وجود، دارای فرد واقعی است یا اینکه فرد آن منحصر به «حصه»است که از اضافه مفهوم وجود به ماهیتی از ماهیات،حاصل میشود.
وی سپس در ادامه میگوید اینکه گفتهاند «تخصص وجود در ممکنات بواسطه اضافه وجود به موضوعش است زیرا وجود،عرض است و تقوم هر عرضی به وجودش در موضوعش است،پس تقوم وجود هر ماهیتی از ماهیات به اضافه آن وجود به آن ماهیت است»،درست نیست،زیرا اگرچه وجود اعراض عبارت از وجود آنها برای موضوعاتشان است اما نسبت وجود به موضوعش مانند اعراض به موضوعاتشان نیست زیرا وجود،بودن شیء دیگری غیر از موضوع خود نیست تا اینکه بودنش فی نفسه عبارت از بودنش برای موضوع باشد بلکه وجود،نفس بودن موضوع است نه بودن شیء دیگری برای آن.
پس از شیخ اشراق میر داماد این مسئله را مطرح کرد که لازمه«عدم زیادت وجود بر ماهیت در خارج» لزوما اعتباریت وجود نیست بلکه لازمه آن میتواند اعتباریت ماهیت باشد و بدین ترتیب برای اولین بار مسئله اصالت وجود یا اصالت ماهیت به این معنی که از ایندو باید حتما یکی اصیل و دیگری اعتباری باشد، مطرح شد."