خلاصه ماشینی:
در زمان سامانیان ایران مسلمان تمام امور را خودش اداره میکرد و حکومت بغداد قدرتی نسبت بآن نداشت اما ا ین جدائی و استقلال سیاسی جدائی مذهبی نبود و این خاندان باز جزء مسلمانهای سنی باقی ماند ولی از سنت دوران ساسانی استقبال نمود و نسب خود را بساسانیان رساند و از یک سیاست ملی استقبال کرد در خراسان و ماوراءالنهر زمان آنها و بخارا و سمرقند و مرو و نیشابور مراکز فلسفه و شعر و ادب شد چنانکه فلسفه ابن سینا در بخارا نضج گرفت و در ایران رواج یافت و سامانیان از ماوراءالنهر برخاستند و زبان و شعر پارسی را ترویج کردند و بتشویق شعرا پرداختند که در آن جمله رودکی و دقیقی است و این دقیقی اشعار حماسه ملی ایران را شروع و کار اتمام آن شاهکار بزرگ را بفردوسی واگذار نمود، از طرفی دیگر خاندان آل بویه که از مردم کوهستانی و سلحشور دیلم بودند همین رویه را دنبال کردند(دیلم قسمت کوهستانی گیلان است)و این خاندان نیز نسب خود را به پادشاهان ساسانی میرساند-عضدالدوله قدرت خاندان آل بویه را وسعت داد و متصرفات آنرا تحت کنترل و قدرت خود در آورد و خلیفه در دست او جز بازیچهای بیش نبود، وی لقب قدیمی شاهنشاه را نیز اختیار کرد و بنظر میآید که با توجهی که باصول مذهب شیعه نمود قدرت مذهبی نیز برای خود بوجود آورده بود پس میبینیم که در غرب ایران نیز این سنت تجدید روح ملیت ایرانی دامنه پیدا میکند و بطور کلی باید قبول کرد که این رشد و پیدایش سلطنتهای ملی و محلی مظهر یک رنسانس و احیاء روح ملیت و زبان و ادب ایرانیست-سنن و افتخارات دیرینه ایران کهن از دیر باز در وحدت ایرانیان و ادامه ملیت و هویت ایرانی عوامل بسیار ذی اثر بوده زرا ایرانی برای این قبیل امور ارزش زیاد قائل بود و آنها را از مشخصات اجتماعی و ملی خود میدانست.