چکیده:
قرن های هفت ،هشت ونه هجری قمری در تاریخ خوشنویسی ایران از دو منظر جایگاه بسیار ویژه ای دارد .منظر اول ،اوج تکامل اقلام سته در همین قرن هاست و همچنین، شکل گیری خطوط منسوب به ایران( تعلیق ونستعلیق) . منظر دوم، انشا یا تدوین مبانی نظری خوشنویسی . البته نه مبانی شکلی، بلکه مبانی نظری و زیبایی شناسی خوشنویسی نیز درهمین دوره انجام می پذیرد. آن چه فحول عرفان ایرانی- اسلامی در مبانی نظری عرفان، در همین قرون پدید آوردند، در شکل گیری مبانی نظری خوشنویسی و بلکه در دیگر هنر ها موثر بود. رابطه ی عرفان و خوشنویسی از این زمان به صورت ارتباطی با نسبت روح و تن تعریف می شود؛ ظهور نهله های فکری مهمی مانند مکتب ابن عربی ، و پیدایش فرقه های عرفانی مسلک حروفیه ، نقطویه ، بکتاشیه و... ، و هم زمانی آن ها با پیدایی برخی از جریان های مهم هنری دراین دوران ، به عنوان مثال ظهور خط نستعلیق و.... همچنین، تاثیر و تاثر این جریان ها بر یکدیگر، انکارناپذیر بوده، در تحلیل زیبایی شناختی خوشنویسی و جایگاه فرهنگی آن تعیین کننده است .
خلاصه ماشینی:
"هرچند که تصوف وتشیع پیوندهای ماهوی و تاریخیای نیز پیش از این ماجرا داشتند،تا جایی که«میتوانگفت باطنی گرایی اسلامی یا عرفان به صورت تصوف در میان اهل سنت تبلوریافت،در حالی که بر کل ساختار تشیع،به طور خاص در دورههای نخستین آنجلوه کرد»(نصر،1384،ص 164)،اما شکلگیری تصوف با ماهیت جدید-کهنمونهی بارز آن را میتوان فرقهی حروفیه دانست-در تقویت روح ایرانی و بهویژهدر هنر این دوران تأثیرگذار است.
فضل الله با ارائهی این نظرات فصل نویی در ماجرای بازی با حروف آغازمیکند و در این رابطه هویت جدیدی به زبان فارسی میدهد و شاید انگیزهی ایجادتغییر در شکل حروف و ایجاد خطی خاص برای زبان فارسی که بعدها در نوشتههایحروفیه نیز بر آن تأکید شده است،از همین جا شروع شده است.
در یکی از رسالات مهم قرن هشتم،«الرسالهالقدسیه فی اسرار النقطه الحسیه»،امیر سید علی همدانی که خود نیز از عارفان وصاحبان فضل بوده است،علاوه بر اینکه متن مهمی است در تکامل علم الحروف،درتوصیف یکی از اجزای خط،یعنی نقطه،در تبیین مفهوم شأن و تعین اول که از آنمیتوان به ابداع و خلاقیت و ظهور فردیت در خوشنویسی تعبیر کرد،به صورتمستوفی سخن میرود.
همچنین،از ابتدای قرن هفتم باظهور عرفایی همچون ابن عربی و تأثیرگذاری بر جریانات عرفانی اعم از شیعه وسنی،و همچنین وجود گرایشات عرفانی در میان قاطبهی اهل فرهنگ،از جملهخوشنویسان،مبانی نظری عرفان در شکلگیری مبانی نظری خوشنویسی نیز موثرمیشود و در رسالات خوشنویسی در تبیین ماهیت خوشنویسی و ارزشگذارینهایی آثار،بهعنوان نجلی درک معرفت الهی از سوی انسان سالک،بهعنواناصول صفا و شأن نمود مییابد."