خلاصه ماشینی:
پس اشاره میکند بر اینکه دو«جوهر»در عین یگانگی نمیتوانند دارای صفات نظیر باشند1همچنین«جوهر»نمیتواند محدود باشد، زیرا اگر محدود باشد لازم میآید چیزی همجنس خود او را محدود نماید و در اینصورت لازم خواهد بود تعدد جواهر را بپذیریم که این نیز مردود شناخته شده است.
از همین تعاریف که نقل شد چنین برمیآید که موجودات عنصری و اشیاء نیز از صفات خدا شمرده شدهاند1چنین است،البته نه بدان معنی که اسپی نوزا«جوهر فرد یا خدا»را وجودی عنصری یا مادی بداند بلکه موضوع کاملا عکس آنست،زیرا اسپی نوزا در نهایت امر چنین نتیجه عاید میکند که خدا تنها علت مختار و مخیر است و جز او هر چه که هست مجبور و مضطر میباشند،زیرا تنها اوست که قائم بر ذات است و لا غیر2 در اثبات قضیه 71 از این قسمت و شروح براهین مربوط اسپی نوزا مطالبی را عنوان کرده است که میتوان در جمله مشهور هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن خلاصه نمود و در شرح این قضایا و شروح نمیتوان مطلبی بر آن افزود.
از مطالبی که نقل شد مثلا آنجا که صدر از جوهر و عرض صحبت میدارد و میگوید که وجود جوهر جوهر است،و یا آنجا که از بسیط- الحقیقه بودن آن صحبت میکند و وحدت وجود را اثبات مینماید جز سیاق کلام و عبارت همان مضمون است که اسپی نوزا در بساطت و وجوب -------------- (1)-در ضمن میتوان گفت که مطالب مذکور در این رساله چکیدهای از مباحث موجود در کتاب المشاعر و قسمت نخست کتاب«اخلاق»این دو فیلسوف است و با صرف نظر کردن از حواشی و مسائل فرعی میتوان گفت که اصل مطلب در همین مختصر بوضوح ذکر شده است.