خلاصه ماشینی:
به عبارت سادهتر،برنامهریزی(1)-فرض بر این است که انسان در جهان متحول قرار دارد و خود نیز تحولمییابد(مگر اینکه به علت تربیتهای نادرست،تجدد ذاتی و خلاقیتهای فکریو عملی او موقتا به رکود و بیحرکتی مبدل شود)،وجود تحول،انسان را متوجه وجود امکانات تازه مینماید،و به او نشان میدهد که به نحو دیگر بودن نیز میسر استچنین وضعی انتخاب هدفهای تازهای را القا میکند،و چون امکان ایجادتحول میسر میباشد،تحقق هدفها نیز،با تنظیم اوضاع و احوال به خاطر نیلبه آن هدفها متصور شده و انسان را به خاطر علاقه ذاتیاش به رفع نیازها،بهسوی برنامهریزی و عمل میکشاند.
این امر که انتخاب هدفهای بزرگ و دلفریب انسان را خیالابه خود مشغول میدارد و حرکت تدریجی و سیر به سوی هدف متعالیرا کمکم از نظر دور میسازد،در مورد معانی کلی و مصداقهای آنهانیز صادق است.
این امر که انتخاب هدفهای بزرگ و دلفریب انسان را خیالابه خود مشغول میدارد و حرکت تدریجی و سیر به سوی هدف متعالیرا کمکم از نظر دور میسازد،در مورد معانی کلی و مصداقهای آنهانیز صادق است.
ممکن است چنین به نظر آید که اگر هدفی تحت الشعاعیک هدف عالیتر دیگر قرار گیرد،رشته هدفها پایان نمییابد وتسسلسل پیش میآید،این امر صحیح است ولی تسلسلدر اینجا،تسلسل بینام و نشان نیست،بلکه سیر مراتب ومراحل گوناگون است که هر مرحلهای نسبت به مرحله دیگر غنیتراست،زیرا هریک از هدفهای تحقق یافته نیز مطلوب ماست،و نوعی غایت و نهایت میباشد.
ممکن است چنین به نظر آید که اگر هدفی تحت الشعاعیک هدف عالیتر دیگر قرار گیرد،رشته هدفها پایان نمییابد وتسسلسل پیش میآید،این امر صحیح است ولی تسلسلدر اینجا،تسلسل بینام و نشان نیست،بلکه سیر مراتب ومراحل گوناگون است که هر مرحلهای نسبت به مرحله دیگر غنیتراست،زیرا هریک از هدفهای تحقق یافته نیز مطلوب ماست،و نوعی غایت و نهایت میباشد.