خلاصه ماشینی:
"و این در شرایطی بود که هنرمند از"اعتقاد"میگریخت یا میبایستی بگریزد،تا اعتماد به دست آورد.
بعدتر که نیاز به معرفی به نسل جدید داشت،در مانیفستی که از خود، در نسخههای محدود درآورده بود،نگاه فیگوراتیو خود را شرح داد،وقتی گفت:«چهرهء انسان برای انسان تماشایی است.
پدر به چند زبان معتبر جهان تسلط داشت،کتاب میخواند،اما کارمند هم بود و در آن سالها،که ایران به سمت و سوی ترقی میرفت،کارمندان شهربهشهر و سال به سال در حرکت بودند.
الخاص، که لرزش دست دارد و از جانب جعفر پتگر برای خطهای کج سرزنش میشود،شیفتهء این نوع نقاشی در قهوه خانهها میگردد.
این نوع پنهان کاری، نظامی بسته را در طراحی به وجود آورد؛یعنی او پایههای اولیهء طراحی را به بهترین شکل تدریس میکرد،اما در حرفهایگری میماند!به همین علت،کسانی که پیش او چیز میآموختند،تا غیر حرفهای بودند،با او بودند و تا این که حرفهای میشدند،از او دوری میکردند.
بدترین آموزهء او در موقعیت یک معلم این بود که شاگرد را مثل خود پرورش میداد.
اما هیچ کتابی،کاتالوگی از آثار او تا هنوز،نیست!اوایل دههء 03، بیست و یک ساله است که به امریکا میرود.
شش سال زندگی در این کشور او را به اندازهء کافی از فضای تهران و هنر جدید ایران دور کرده است.
چند ماه پس از بازگشت با تشکیل یک نمایشگاه وقیحانه در گالری سیحون(9431)هانیبال الخاص جدیدی را معرفی میکند!این نمایشگاه مربوط به تصویر سازی از جوکهای زشت است.
اما این دهه دیگر خود او در ایران نبود و تنها، تأثیر او بود.
از این سال به بعد به طو نامنظم در ایران و امریکا است."