چکیده:
هوسرل با معیار رویکرد طبیعی تمایز قاطعی بین علوم طبیعی و پدیدهشناسی قایل میشود و همین آغشته نشدن پدیدهشناسی به گرتهبرداری از علوم،فرصت مناسبی را برای بررسی و تحلیل مبانی علوم طبیعی از منظر بیرونی پدیدهشناسی فراهم میکند.در این نوشتار سعی خواهیم کرد از منظر پدیدهشناسی هوسرل به ریاضیات و فیزیک (به عنوان نوع آرمانی علم طبیعی)نگاهی بیافکنیم.خواهیم دید که از این منظر ریاضیات،به عنوان نظریهء منیفلدها به بازتولید جهانی مثالی میپردازد که همان زمینهء پژوهش علمی(به ویژه در مورد فیزیک) محسوب میشود.دیدگاه هوسرل در ریاضیات و علوم طبیعی به ترتیب به دیدگاههای صورتگرایی و پراگماتیسم نزدیک است.
خلاصه ماشینی:
"مستلزم پذیرش علم امکانهای محض به عنوان علمی فی نفسه مقدم بر علوم مربوط به
دیگر اولیه بودن جهان زندگی در پدیدهشناسی امری حقیقی است و در علم تحصلی
اکنون مشخص است که چرا علم جدید رنگ را به عنوان کیفیتی ثانویه(امر زیستهء
ثانویه در اصل تمایزی است مربوط به قلمرو علم تحصلی که به نابجا به حیطهء فلسفه نیز
در مکان محسوس طبیعی قرار گرفته است؛به عبارت دیگر،مکان فیزیکی آن نمیتواند مکان جهان ادراکات مادی باشد؛در غیر این صورت باز هم مورد
به صورت شهودی داده شده است،به عنوان نمود نسبی صرفا ذهنی درک میکند و
اما این همه مربوط است به اونتولوژی علوم طبیعی و شناخت طبیعت آنگونه که
بنابر آن هر جهان واقعی ممکن از طریق هندسی قابل شناخت است-این ایده
تنها دارایی ما در این مورد همان مکان شهودی اولیه است که بایستی برمبنای
این پس بر عهدهء دانشمندان علوم تجربی است که در پی یافتن تعبیری برای آنها باشند.
در همین نقطه است که نطفهء علم جدید شکل میگیرد؛آن هم توسط گالیله به عنوان پدر
-که البته به عنوان مثالی شده در نظر گرفته میشود-داشته باشد و از این طریق
چنین است که پراگماتیسم،سرنوشت محتوم این نحوه نگاه به علم میشود.
طبیعت بود و هوسرل نیز حاضر است این امر را با صداقت بپذیرد؛اما پذیرش علم و
آنچه مسلم است این است که علم تنها در هوای جهان زندگی قادر به نفس کشیدن و
ادامهء حیات است و این به دلیل اولیه بودن ماهوی جهان زندگی نسبت به هر جهانی از"