چکیده:
گادامر با طرح هرمنوتیک فلسفی خود،تلاش میکند تا نشان دهد فهم انسان همواره ریشه در سنت و پیشداوریها دارد.سنت که پیوند وثیقی با تاریخمندی انسان دارد،فهم و معرفت را مشروط میکند.ازاینرو، مرجعیت سنت مانع از آن میشود که فهم به نحوی مطلق و عینی،یعنی فارغ از ذهنیتها و پیشداوریهای فاعل فهمکننده،تحقق یابد.اما پرسش اساسی این است که آیا گادامر در فرایند فهم،به موازات پذیرش مرجعیت سنت،جایی را نیز برای آزادی باز میکند؟آیا آزادی ما این امکان را به ما میدهد تا از مرجعیت سنت و پیشداوریهایمان در فهم رها شویم؛یا اینکه فهم فرایندی است تحمیلکننده که همواره ما را در حصارهای محدودکنندهء سنت نگاه میدارد؟مقالهء پیشرو کوششی است برای پاسخ به این پرسش از منظر گادامر.
خلاصه ماشینی:
"اساسی این است که آیا گادامر در فرایند فهم،به موازات پذیرش
این نکته است که زبانهای مفهومی که دعاوی صدق در آنها به کار میروند،خود
کوتاهترین پاسخ آن است که هرمنوتیک گادامر بر این نکته تأکید
3مسئلهء گادامر این است که محدودیت فهم
گادامر درصدد بیان این است که تاریخ و زبان،شرایط فهم و معرفت ما هستند؛اما خود
گادامر نیز معتقد است فهم ما مبتنی بر یک سنت تحقیقاتی است که به گونهای
مینامد،پیوند و ارتباط است و حتی خود مک داول به تأثیرپذیریاش از گادامر اذعان
سخن میگوید،بسیار به دیدگاه مرجعیت سنت در نظر گادامر نزدیک است.
مدعای گادامر این است که سنتهای حاکم بر فهم،همواره مرجعیت را بر ما اعمال
دکارت در نظریهء آزادی عقلانی خود این ایده را مطرح میکند که ما میتوانیم و باید
گادامر بر این باور است که پیش از آنکه تاریخ یا سنت به ما تعلق داشته باشد،
بدینجهت است که گادامر تأکید دارد که سنت را تنها با داشتن درک عمیقتری از آن
هرمنوتیکی مینامد؛8لیکن خود این مطلب که گادامر در حوزهء فهم و معرفت،بر
وجود سنت و پیشداوریها در فرایند فهم تأکید دارد،تلاش میکند پیشداوریهای
و زمان است که میتوانیم به درک و تشخیص فهم و تفسیر درست از نادرست دست
سال 0691،از این نظریه دفاع کرد که:«فقط فاصلهء زمانی است که میتواند مسئلهء
اما جالب است که خود گادامر متوجه تکبعدی بودن این نظریه
مسئلهء محوری در هرمنوتیک فلسفی گادامر آن است که فهم انسان یکسره محدود است.
ما را به این نکتهء مهم نیز توجه میدهد که آزادی ما برای اصلاح و تعدیل سنتها،درون"