چکیده:
تحقیقات و مقالات اندیشمندان علوم انسانی به نحوی سعی میکند زندگی جدید و تبلیغات آن را بر رفتارهای اجتماعی انسانها ارزیابی کند.یکی از موارد بسیار مهم این مباحث، تحلیل بیگانگی انسان مدرن میباشد. 1 مشکل اساسی اکثر این قبیل مطالعات، عدم توجه آنها به شرایط و زمینههای اجتماعی است که بیگانگی از آنها حادث میشود.شناسایی چگونگی دخالت این عامل مهم در شکلگیری از آنها حادث میشود. 2 شناسایی چگونگی دخالت این عامل مهم در شکلگیری و گسترش بیگانگی انسانها از جمله:توجه به سازمانهای اجتماعی به عنوان زمینهای که افراد در آن متولد میشوند؛تعلیم مییابند، مشغول به کار میگردند و اکثر اوقات فراغتشان را در آنجا میگذرانند؛اهمیت زیادی دارد.سازمانهای اجتماعی میتوانند در دو بعد روابط درونی اجزا و روابط بیرونی با دیگر سازمانهای اجتماعی به نوعی دچار بیگانگی گردند.بیگانگی در این مقاله به عدم توانمندی سازمان در تشخیص منافع خویش در کل نظام از یک طرف و تشخیص هدف واقعی نظام و چگونگی تنظیم کارکرد خود جهت تحقق آن اهداف از طرف دیگر اطلاق میگردد.سازمانی که دچار بیگانگی شدهاست چنانکه مدیریت تحت تاثیر سازمانی قرار نگرفته و بیگانه نشده باشد، میتواند با تشخیص روابط حقیقی در داخل و بین سازمانهای اجتماعی به عنوان یک حد واسط فعال بین نظام اجتماعی و دیگر مدیریتهای سازمانی درجهت کاهش این تنگنا اقدام موثری به عمل آورد.این مقاله ضمن ارائه تعاریفی از بیگانگی، سازمان و نهایتا بیگانگی سازمانی، مروری بر آثار تعداد از اندیشمندان پیرامون بیگانگی خواهد داشت تا بتواند بیگانگی سازمانی را به صورت نظری مورد بررسی قرارداده، نقش مدریت را در کاهش آن و نهایتا افزایش کارایی نظام اجتماعی ارزیابی نماید.
خلاصه ماشینی:
2 شناسایی چگونگی دخالت این عامل مهم در شکلگیری و گسترش بیگانگی انسانها از جمله:توجه به سازمانهای اجتماعی به عنوان زمینهای که افراد در آن متولد میشوند؛تعلیم مییابند، مشغول به کار میگردند و اکثر اوقات فراغتشان را در آنجا میگذرانند؛اهمیت زیادی دارد.
بر اساس اظهارات نظری دانشمندان در قالب رویکردهای مختلف جامعه شناختی و روانشناختی میتوان نتیجهگیری کرد که بیگانگی به عنوان پدیده اجتماعی و روانی به علل متفاوتی بر نظام اجتماعی عارض میشود و در جامعه تبعات منفی ساختاری و فردی است.
از آنجایی که براساس نظریات بیگانگی، بستر و زمینههای اجتماعی، نقش تعیین کننده در بروز و گسترش بیگانگی دارند و سازمانها یکی از زمینههای اساسی اجتماعی به شمار میروند، لازم است بیگانگی سازمانی مورد مطالعه جدی قرار گیرد که ما در قسمت بعد به آن میپردازیم.
از آنجا که سازمان بدون ارزش و هنجار معنایی ندارد، لذا سازمان بیگانه شده براساس روابط اجتماعی معینی به دنبال تحقق آرمانها و اهدافی است که با اهداف نظام اجتماعی مغایرت دارد؛به عبارت دیگر، در ساختارهای اجتماعی که بیگانگی سازمانی وجود دارد بین روابط اجتماعی رسمی مورد حمایت جامعه و روابط غیر رسمی جاری در جامعه نوعی تعارض پدید میآید.
چنانکه روابط درونی سازمان منطبق با روابط حاکم بر نظام اجتماعی باشد، از یک طرف کنشهای سازمانی اعضای سازمان از انسجام لازم برخوردار میشود و از طرف دیگر شاهد هماهنگی لازم بین کنشهای سازمانی خواهیم بود، در این شرایط تحقق اهداف نظام اجتماعی و نهایتا استحکام آن نظام، بدیهی است.